جونگ کوک:تو چت شده چیم حالت خوبه تو خیلی وقته پیش من کار می کنی سه سال پیش وسایل دفترتو اودم تو دفتر خودم تا پیش من کار کنی چرا این روزا این طوری رفتار میکنی
جیمین:داشتم اپلاسیون به صورت کاملا واقعی وبدون درد تجربه میکردم ، امکان نداره من الان باشما راجب مهمونی کریسمس حرف زدم شما خودتون منو دعوت کردین
جونگ کوک:چی همونی کریسمس اهان نکنه میخوای منو امتحان کنی که تاریخ اولین بوسمون یادمه یانه
جیمین:چی اولین چیمون ببخشید اشتباه شده من زیاد حالم خوب نیست درو باز کردمو دویدم صداشونو میشنیدم که پشت سرم داشت میپرسید حالم خوبه تو سمت سرویس بهداشتی چندبار صورتمو اب زدم باورم نمیشه نکنه دوباره برگشتم تو خوابم ولی چرا دارم ادامه خوابمو میبینم و چرا داخل کارخانه بعد از اینکه صورتمو شستم در باشدت باز شد رئیس کارخونه اومد تو
جونگ کوک:جیمین چرا دویدی مگه من چی گفتم از حرفم ناراحت شدی
جیمین:اومد سمتو منو کشید توی بغلش ومحکم فشار میداد انگار یه چیز خیلی باارزشو نوازش می کنه، نتونستم تحمل کنم حلش دادم ولم کنید لطفا من متوجه این رفتار شما نمیشم میشه اب من فاصله بگیرید بعد از اینکه حلش دادم چند لحظه هنگ کرد وبعد حلقه شدن اشک توی چشماشو دیدم
جونگ کوک:پس راسته، راسته که دیگه مثل قبل دوستم نداری میا میگفت وقتی من تو مسافرت بودم همش با تمین حرف میزدی و خیلی میمود تو خونه میدونستم بلاخره کاری میکنه که از من سیر بشی نکنه خوابیدن با من راضیت نمیکنه دلت میخواد زیر بقیه بودنم امتحان کنی ولی اشتباه نکن من اجازه نمیدم یا با من یا با هیچ کس دیگه
جیمین:دستمو محکم گرفت با خودش کشید بیرون منو باخودش برد سمت اتاق کار قدیمم ودروباز کرد و منو حل داد داخل
جونگ کوک:بیا دوباره همون طور که اولین سکس مونو اینجا انجام دادیم دوباره خاطرات مونو زنده کنیم
سلاممم خوبین
بچه ها پارتا قاطی شده؟
YOU ARE READING
༻𝑴𝒚 𝑩𝒆𝒂𝒖𝒕𝒊𝒇𝒖𝒍 𝑺𝒑𝒐𝒖𝒔𝒆༺
Fanfiction{ژانر:رومنس/درام/اسمات} {آپ:معلوم نیست} {کاپل:کوکمین} {خلاصه : کوک:عزیزم میشه یکم دیگه بغلت کنم خواهش میکنم یکم بیشتر تو بغلم بمون جمین؛ کوک بس کن دیگه داره دیرت میشه تازه خوشم نمیاد بچه ها با صدای ما بیدار شن کوک:اونا بیدار نمیشن یکم بیشتر لطفا} {...