p.t 18

605 105 12
                                    

(جیمین)

وقتی با تمین خسته و کوفته از مهمونی برگشتیم من رفتم تو اتاق خودم روی تخت نشستم هنوز از شوک اتفاقی که برام افتاده بود خارج نشده بودم من معنی اون خواب که میبینم اصلا نمی فهمم توی خواب قبلی رئیس کارخونه بهم گفت اولین بوسمون توی مهمونی کریسمس بوده ولی وقتی بیدار شدم خوابمو زیاد جدی نگرفتم ولی همین چند دیقه پیش اوه خدا

تمین:تق تق کسی هست

جیمین:بیا تو

تمین:نمی گفتی میومد تو

جیمین:مهربونی بهت نیومده گمشو بیرون

تمین:شکر خوردم بزار بمونم

جیمین:چی کار داری

تمین: خواستم بگم دارم میرم بیرون یه چیزی بگیرم برگردم منتظر من نمون بخواب

جیمین:باشه البته اگه خوابم ببره

بعد رفتن تمین خودمو هی زدم این ور اون ور ولی خوابم نبرد هر چقدر فکر میکردم با عقل جور درنمیاد چطوری این خواب میبینم اخه بعد از چند دیقه کشتی باخودم بلاخره خوابم برد صبح باصدای ظرفا بیدارشدم وقتی از اتاق اومدم بیرون دیدم تمین داره صبحونه درست میکنه

تمین:صبح بخیر جناب خوابالو بیا صبحونه بخوریم

جیمین:چی شد امروز زود بیدار شدی خبری شده

تمین:باید برم کارخونه کار دارم

جیمین:مگه کارخونه تعطیل نیست

تمین:چرا ولی رئیس کارخونه ازم خواست برم تایه چندتا کار براش انجام بدم

جیمین:اهان کی برمیگردی

تمین:غروب برمیگردم من رفتم مراقب خودت باش

جیمین:بای

وقتی تمین رفت روی مبل ولو شدم کنترل برداشتم شبکه هارو بالا و پایین میکردم عجیبه امروز خواب خاصی ندیدم و اینکه تو اتاق خودم بیدار شدم وایستا ببینم من هروقت اون گردنبند پیشم بوده از اون خواب دیدم هرچی که هست زیر سر اون گردنبنده چون دیشب اون پیشم نبود نکنه اون گردنبند خواب اینده رو نشون میده ولی اون چیزای که من میبینم خیلی شبیه واقعیه شایدم باعث میشه تو اینده سفر کنم به نظرم احتمال دوم درست تره چون من کاملا به واقعیت بودن چیزای که دیدم ایمان دارم





از جام پریدم رفتم تو اتاق دنبال گردنبند گشتم ولی هرجارو نگاه کردم نبود وایستا اخرین بار کجا گذاشتمش توی جیب شلوارم بود بعد دستم خورد بهش اوردمش از جیبم بیرون گرفتم تو دستم که خوابم برد بعد با صدای تمین خر بیدارشدم و اه نههههه تمین خدا لعنت کنه کله خر گردنبند از دستم افتاده تو دفترم باید تا کسی پیداش نکرده برم برش دارم، بعد از هزار مکافات و پیدا کردن یه تاکسی خودمو به کارخونه رسوندم رفتم سمت دفترم کیلید دراوردم دردفتر باز کردم رفت داخل تمام دفتر گشتم که زیر میز پیداش کردم یه نفس راحت کشیدم از دفتر اومدم بیرون داشتم میرفتم سمت در خروجی که دیدم تمین داره با رئیس کارخونه میاد خواستم سریع بزنم به چاک که تمین عین ادم ندیده ها شروع به جیغ کشیدن کرد

༻𝑴𝒚 𝑩𝒆𝒂𝒖𝒕𝒊𝒇𝒖𝒍 𝑺𝒑𝒐𝒖𝒔𝒆༺Where stories live. Discover now