Sixteen

297 41 1
                                    

+نفس های داغش توی صورتم میخورد آب دهنمو قورت دادم و سرمو از خجالت پایین گرفتم!........

_خندیدم نگاش کن چه خجالتی هم هست! بیا بریم ببینیم کسی نیست! دستشو کشیدم و رفتم بیرون!

+دنبالش راه افتادم!.

_به نظرت الان اسنیپ خوابه بریم یکم اذیتش کنیم؟!

+بابا گناه داره یه دو دقیقه ولش کنیم!

_خندیدم من نمی‌ذارم تا آخر سال زنده بمونه ببین کی گفتم!

+راستی یه ماه دیگه کریسمسه!

_آره چه خوب! از شر مدرسه راحت میشیم!

+ولی دیگه پیش هم نیستیم!

_میبرمت خونمون لبخند ژکوندی زدم!

+ نه من نمیتونم آخه!....

_حالا بعدا تصمیم میگیریم! خبببببب الان فکر کن که کجا بریم؟!

+گلخونه!

_اونجا آخه؟!

+آره خب! کسی نیست صدا هم نمیشنون یه مبل بزرگ هم داخلشه!

_فکر خوبیه! میریم گلخونه! داشتیم میرفتیم سمت گلخونه که با دیدن اسنیپ خشک شدیم!

+اینجا چیکار میکنه! مگه مریض نبودم؟

_ بدبخت شدیم اگه میتونه از بهداری تا اینجا بیاد یعنی حتما فردا سره کلاس هم میاد!

+چیکار کنیم الان؟!

_وایسا میدونم چیکارش کنم!!! کنار درختا رفتیم و یه سنگ ریز برداشتم و کوبیدم به پنجره گلخونه!!

اسنیپ: صدای چی بود!؟ لنگان لنگان رفتم بیرون ولی کسی نبود! حتما توهم زدم! برگشتم تو!

+میخوای چیکار کنی دراک!!؟

_هیششششش!!! میفهمی!یه سنگ بزرگتر برداشتم و کوبیدم به پنجره! که با صدای وحشتناکی پنجره ریخت پایین! دستمو دهنم گرفتم که صدای خندم رو نشنوه!!

+دراکو پیدامون کنن مردیمممم!

اسنیپ: با عصبانیت تمام رفتم بیرون و فریاد زدم اگه جرعت داری بیا بیرون پدر سوخته!!!

_از پشت درخت بلند داد زدم! همانا آمدی قلبم تکان خورد! خدا مرگت دهد حالم بهم خورد!

+زدم زیر خنده و دست دراکو رو کشیدم و سمت جنگل ممنوعه دویدیم!

اسنیپ: ای زهرمار! بی‌تربیت ها پیداتون کنم اخراجیددددددد!.....

_واااااییییییی هری نفسم گرفت وایسا اونکه پا نداره بیاد دنبال ما!

+ولی زبون داره سر و صدا میکنه بقیه میان دنبال ما!

_با نفس نفس گفتم ا... آره راست میگی! روی زمین ولو شدم!

+کنارش دراز کشیدم!! خندیدم شاعر خوبی میشی در آینده!

_خندیدم نه بابا صدام ریده!

+با خنده گفتم هیچ دقت کردی کجاییم؟!

_با همون لحن خودش گفتم نه؟! کجاییم!

+جنگل ممنوعه!

_یهو نیشم جمع شد! سگ تو روحت ما اینجا چیکار میکنیم؟!از جام پریدم!

+از جام بلند شدم! خب چیکار می کردیم! یهو سر از اینجا درآوردیم! دستشو گرفتم نترس بیا الان راه برگشت رو پیدا می‌کنیم!

_دنبالش راه افتادم! خدایا همش تقصیر این اسنیپه! ببین گممون کرد! خیر نبینی هی، کلاغ پیر!

+تو اذیتش کردی!! بعد مقصر اون بیچارست؟!

_حالا هرچی!

+ولی زیاد دور نشدیم نگران نباش چراغ های مدرسه از اون در معلومه!

_خمیازه ای کشیدم!!

+ببین این نصفه شبی چجوری آوارمون کردی! داری میمیری خودت از خواب!

_نتیجه گرفتیم! دیگه هیچ وقت تو شب به کلمون نزنه از این غلطا بکنیم!

+رسیدیم!

_نزدیک ساختمون شدیم!!!

اسنیپ: هی شما دو نفر!

_ای خدااااااااااااا! این بی‌شعور اینجا چه غلطی میکنه!

+طبیعی رفتار کن!

_بله؟

+بله پرفسور!

اسنیپ: رفتم سمتشون، این وقت شب تو اون جنگل چه غلطی میکردین!

_آخه یکی نیست بگه تو این وقت شب این بیرون چه غلطی میکنی!، آمممممم استاد من معدم خیلی درد میکرد غذام هنوز هظم نشده بود! همراه هری اومدم یکم راه بریم تا هظم بره!

+بله بله!

اسنیپ: الان هظم رفته؟!

_بله جای شما خالی خیلیم خوش گذشت!

اسنیپ: فریاد زدم فکر کردی من خرم مالفوی؟؟ پاتر رو نشناسم تورو از روی کله زردت میشناسم! پدر سوخته ها!

_سریع دست هری رو کشیدم و دویدم توی مدرسه!

اسنیپ: وایسید ببینم پدر سوخته ها! لنگ لنگ افتادم دنبالشون!

+واااااااااااااااییییییییییی بيچاره شدیم بدبخت شدیم!

_رفتیم سمت خوابگاه گریفیندور نزدیک تر بود!

رون: صدای داد و هوار از بیرون میومد!خمیازه ای کشیدم و رفتم دم در! از دور دراکو و هری داشتن میدویدن و اسنیپ دنبالشون بود! دارن بازی میکنن؟! به منچه! دستو پامو کش دادم!.....

Big Secret|drarryWhere stories live. Discover now