Nine

319 50 2
                                    

گیلبرت: بهت گفتم بلند شو ماجرا اون جوری نیست که تو فکر میکنی!

_از کجا بفهمم راست میگی؟!

گیلبرت: بیا نشونت میدم!

_ناچار دنبالش راه افتادم،،،،،بعد از چند دقیقه به اتاق مهمان که این میت ها توش پلاس بودن رسیدیم!

گیلبرت: رفتم سر چمدونم و آینه حقیقت رو بیرون آوردم! خیلی خب مالفوی بیا اینجا!

_این چه کوفتیه؟!

گیلبرت: این کوفت نیست آینست! ازش سوالی که میخوای رو بپرس بهت جواب میده اما یا جوابش رو مینویسه با تصویر بهت میگه!! آینه رو روبه روش گرفتم!

_چهره رنگ پریده خودم رو دیدم! بغضم رو قورت دادم! حتما باید بلند بگم سوالم رو؟؟

گیلبرت: نه تو ذهنت هم میشه!

_چشمامو بستم و گفتم {الکس داشت راست می‌گفت؟!} چشمامو باز کردم صورت خودم از توی آینه محو شد و کلمه نه نمایان شد! تپش قلبم بالا رفت یعنی چی! دوباره پرسیدم{میخوام کل حقیقت رو بفهمم!} کلمه نه محو شد و تصاویری نمایان شد از اونجایی که من اومدم به دیوار الکس هری رو چسبوند به دیوار و.....!!! تصاویر محو شدن و من موندم و جسم یخ زدم!

گیلبرت: آینه رو پایین آوردم! تموم شد؟! دیدی این همه مدت به اون بدبخت چی گذشته؟! الانم چوب دستیت رو وردار بریم که یه جنگ بزرگ در راهه! راستی اگه رفیق میشناسی وردار بیار!!!

_ب.... باشه! سریع از اتاق خارج شدم و رفتم سراغ سالن اصلی...........

هرماینی: لعنت به این شانس! آخه چرا باید پرفسور تو جلسه باشه؟!

+خیلی بد شد خیلی خیلی بد شد!

هرماینی: بیا بریم بهداری رون رو ورداریم بریم سراغ پرفسور اسنیپ!

+فکر خوبیه! بریم!......

_تقریبا زیاد شدیم! منو جینی و فرد و جورج و لونا! خیار و گوجه هم بزور آوردم که البته هنوز از اون حرکتم دلخور بودن! نمیدونم چرا و چیشد رفتم سمت اینا ولی خب چه میشه کرد! وسط راه جکسون هم برداشتم و منو گریفیندوری ها به سمت بهداری واسه ورداشتن پانسی و ویزلی رفتیم! درو باز کردیم و همه با یه ژست خاصی رفتیم تو! (چوب دستی به دست با یه ژست جووووووووون 😹😹😹)

هرماینی : با تعجب به در خیره شدیم!

+به دیدن دراکو و اونا زبونم بند اومد!

پانسی : چخبره اینجا؟!

_من همه چیو فهمیدم لازم به توضیح نیست پاشید بریم!

+لبخند زورکی زدم!

رون: قراره بجنگیم؟! من حوصله ندارم!

جورج:پاشو سکته ای فردا بهت دختر نمیدن ها!

رون: ای خدااااااااااااا!!!

هرماینی: لبخند مرموزی زدم!.......

_حالا همه جمع بودیم و چوب دستی به دست سمت اتاق استارزی ها رفتیم! این اکیپ خفن از!:( دراکو. هری. گیلبرت. هرماینی. رون. فرد و جورج. جینی. خیار و گوجه. پانسی. جکسون و لونا تشکیل شده! )

نویسنده: و این اکیپ خفن به سوی الکس راهی شدن تا کونش را پاره کنند:)
بقیش هنوز کامل نیست باید وایسید تا کامل بشه چون گفتم فصل دوم کامل نیست! 🤷🏻‍♀

Big Secret|drarryUnde poveștirile trăiesc. Descoperă acum