"part 3"

851 130 34
                                    

- خب..امروز قرار بود پرسش داشته باشیم؟؟
درسته
اول پروژه هاتون و بزارید رو میز من..بعدش پرسش و با سونگهوا و مینی و سوبین شروع میکنیم..

همونطور که انتظار میرفت،این صدای همهمه و اعتراض بچه های کلاس بود که سکوت کلاس رو غرق خودش کرده بود..

- ساکت..سریع پروژه هاتون و رو میزم بزارید وقت کلاس و هدر ندید!!

~ استاد..میشه پرسش و بزارید جلسه بعدی..؟اخه من وقت نداشتم تا درس بخونم تکالیف زیاد بود..

- نه خیر..سریع پروژت و بزار رو میزم..اسامی افرادی که گفتم هم بیان اینجا..سریع..جئون جونگ کوک غایبه؟

* طبق معمول..

تهیونگ اخمی کرد و با کنجکاوی نگاهی به گوشیش کرد تا شاید پیامی از اون پسر داشته باشه..ولی آخرین بازدید پسر برای زمانی بود که داشتن با هم چت میکردن..
یعنی دیروز؟

- یعنی چی؟؟کسی ازش خبری داره؟

°استاد برای چی؟؟چرا براتون مهمه؟؟

تهیونگ اخمه بزرگی کرد و گفت:

- نه خیر برای من مهم نیست اما انگار برای تو خیلی مهمه که این ترم دوباره بیای سرکلاس..

° نه استاد..متاسفم..

-خوبه..پرسش و شروع میکنم.‌.

.

.

.

.

.

.
+ ماماننن من می‌خوام برم پیش جیمین

- نمیشه..

+ چرا؟

- چون نمیشه..مدرسه نرفتی حالا میخوای بری پیش جیمین؟؟بدبخت خودش درس و مشق نداره تو بیست و چهار ساعت پیششی؟

+ مامانننن تو خودت گفتی اجازه ندارم برم مدرسه..

- من کی این حرف و زدم چشم سفید؟؟

+ خب بابا گفت..

- به هر حال..بلند شو برو درساتو بخون و رو پروژه ات کار کن..انقد الکی نچرخ این ور و اون ور

+ خیلی خوب..

.

.

.

.

یونجون:
تهیونگ!

تهیونگ:
چیزی شده؟الان سره کلاسم

یونجون:
میدونم..!
خواستم بگم بعد کلاست
بیا کافه رو به رو خونمون
کارت دارم

تهیونگ:
همینجا بگو حوصله ندارم

یونجون:
عه
بیا دیگه حوصله ندارم چیه!!
کارت دارم مهمه که میگم بیا
وگرنه همینجا بهت میگفتم

تهیونگ:
خیلی خب کجا بیام؟

یونجون:
گفتم کافه رو به رو خونمون/:

تهیونگ:
خب کی بیام؟؟

یونجون:
امروز/:

تهیونگ:
تنها بیام؟

یونجون:
نه کله فک فامیل و
جمع کن بیار/:

تهیونگ:
خیلی خب
میام
دیگه پیام نده
خدافظ

یونجون:
ایتز اوکی../:

خوانده شده✓

این هم پارت سوم..
بچه ها اگه ووت و کامنت ندید منم دیر به دیر آپ میکنم گفته باشم هااا...
دوستون دارم...⁦(◍•ᴗ•◍)❤⁩

why me?Where stories live. Discover now