+ خیلی داری بزرگش میکنی
× فقط باید قیافشو میدیدییییی
+ هیونگ من برا شنیدن حرفای تکراری خیلی خستم
× فقط خفه شو و بزار بقیش و بگم!!
جونگوک کلافه نفسش و بیرون داد و دوباره روی مبل خونه جیمین نشست..دستاشو روی صورتش کشید و شروع کرد به غر غر
+ جیمین تو صد بار برام قضیه اعترافت و تعریف کردی لعنتی..خیلی خب باشه فهمیدم تو مثه بچه خفنا زدی دیکشو نابود کردی باشهههه ولی لطفاً بزار من برم خونههههه
جیمین چشمی چرخوند و گوشی شو از روی مبل برداشت
× خیلی خب پس میرم برای بچه ها تعریف میکنم
کوک اخمی کرد و بعد از برداشتن گوشیش از روی میز،به سمت در رفت
+ من دارم میرم خونه هیونگ..لطفا به این زودیا بهش نده..خدافظ
کوک سریع خودش و بیرون پرت کرد تا از ضربه سیبی که جیمین پرت کرده بود در امان بمونه..
-------------------------------------------------------
+ اوه پس تو هم رفتی قاطی خروسای رنگین کمونی شدی اره؟؟؟
جین با شیطنت گفت و خوراکی هارو روی میز گذاشت
- اذیتش نکن جین هیونگ..هنوز از درد دیکش نمیتونه حرف بزنه
تهیونگ با خنده گفت و به همراه جین شروع کردن به بلند خندیدن
~ وقتی همین رفت داخلتون میفهمید کجا دقیقا درد میکنه.
- اهم اهم
ته سرفه ای کرد بیسکوییتی از رو میز برداشت
- این بسکوییت ها خوشمزه به نظر میاد جین هیونگ
ته گفت و تقریبا چهار تا از اونها رو وارد دهنش کرد
+ مطمعنم که جئون نمیدونه دقیقا رو چجور آدمی کراش زده
جین با چشمای ریز شدش گفت و ادامه نوشیدنیش رو خورد
- اوه درسته کوکی!!
ته داد زد و از رو مبل بلند شد
- باید بهش زنگ بزنم
و با عجله به سمت اتاق رفت
+ نچ نچ نچ...از دست رفت...
-----------------------------------------------------
- اوه کوکی..خوبی؟؟
+ ممنونم هیونگی..تو... خوبی؟؟
- خوبم عزیزم
+ اوه..
- چیشد کوک؟؟
+ آم..هیچی..
- من میتونم بفهمم الان گونه هات قرمز شده بیبی..تو دوست داری وقتی بهت میگم عزیزم؟؟یا..بیبی؟
+ اوه هیونگی..من..من باید قطع کنم
- کوکی..
با قطع شدن تماس،تهیونگ با تعجب به گوشیش خیره شد و بعد لبخند زیبایی زد.. درسته کوکی کوچولوش خیلی خیلی خجالتی بود و تهیونگ نمیتونست صبر کنه تا وقتی که بتونه بغلش کنه
+ نیشتو ببند احمق
- یاااااا..ریدم به خودم
جین چشمکی زد و از اتاق بیرون رفت
- شت..اینجا هیچکی عقلش سالم نیست..
-----------------------------------------------------------
خواستم بگم از ووت ها ناراضی ام😑🙄💜
YOU ARE READING
why me?
Fanfictionداستان درباره جونگکوکه مظلوم و معصومیه که عاشق استاد تاریخش،کیم تهیونگ میشه..ولی اینکه اون استاد دوست پسر داره کارو براش سخت کرده.. couple:vkook sub couple:sopemin,namjin,yoonbin,sada genre:funny,romance,sweet, happy end,smut,fluff,chat story,...