"جیمین خیلی کیوته"
Jungkook:فاک بدنم دردهههه
Sana nuna: فاک کمرم دردهههه
Hosok hyung: شما دوتا..دیشب چه غلطی کردید؟؟😑😑
Soobinie hyung: ودف هیونگ!😐
Jiminie paboo:نمیدونم تا الان چجوری تحملتون کردم..رو مخای احمق
Hosok hyung: خفه شو به درد نخور
Jiminie paboo: هیونگ..بهم برخورد..
Dahyunie: کوکو شنیدم یه خبراییه کلک😏
Hosok hyung: اوه جیمینی معذرت میخوام نمیخواستم ناراحت بشی..
Sana nuna: چه خبرایی؟؟کوک تو چرا به من نگفتییییییییییییییی
Soobinie hyung: نونا لطفاً آروم باش..خدای من..
Jiminie paboo: اشکالی ندارع هیونگی ناراحت نشدم*-*
Jungkook: دیوونه خونست اینجا..هی داهیونی منظورت از خبر چیه؟
Dahyunie: کارت به جایی رسیده که خودت و میزنی به خریت؟؟😏
Soobinie hyung: لعنتی بگو ببینم چه خبره تا این بیشعور و خفه نکردم
Hosok hyung: اوه جیمینی تو خیلی مهربونی(:
Jungkook: فاک یادم رفته بود کنار سوبین نشستم..داهیونی میتونی تو پی وی صحبت کنیم؟؟*-*
Hosok hyung: نه
Soobinie hyung: نه
Sana nuna: نه
Jiminie paboo: نه
Dahyunie: خیلی خب همینجا میگم*_*
Jungkook: شت..!
Soobinie hyung: معلوم نیست چی میخواد بگه که این بچه کنارم داره میلرزه..😑
Jungkook: منه لعنتی حتی نمیدونم داره درباره چی حرف میزنه!!
Dahyunie: بچه ها جونگوکیمون بزرگ شده 😀اون الان دیگه با کیم تهیونگ استاد دانشگاهش قرار میزاره🌝
Jungkook: شت..بچه ها من میخواستم بهتون بگم..
Soobinie hyung: سانا نونا؟؟میشه خواهش میکنم جیغ نکشی؟؟
Dahyunie: خدای من اون قرمز شده
Jiminie paboo: من الان چی دیدمممممممممم
Jungkook: جیمینی هیونگ😔
Hosok hyung: فاکککک عرررررر
Sana nuna: 😊
Soobinie hyung: فاک (:
.
.
.
.
.
.
.
.
استاد کیم:
جونگ کوکیه من چطوره؟؟جونگ کوک:
فاک تهیونگ ریدمممماستاد کیم:
واسه مکالمه اول یکم زیادی بود..
ولی خب چیشده گوکی؟؟جونگ کوک:
سانا نونا فهمید که منو تو قرار میزاریم!!استاد کیم:
اوه خب..
این کجاش مشکل داره؟جونگ کوک:
اون قرارع منو بکشه تهیونگگگاستاد کیم:
اوه فاک یادم نبود که اون دختر
چقدر میتونه وحشی باشه..
بیا فرار کنیم جونگکوکیجونگ کوک:
ایده بدی به نظر نمیاد..
چی باید با خودم بیارم؟؟استاد کیم:
تو جدی ای بیبی؟😂جونگ کوک:
این مسئله جدیه تهههههاستاد کیم:
خیلی خب نگران نباش
وسایلتو جمع کن و بیا خونه من
آدرس****جونگ کوکی:
پنج دقیقه دیگه اونجام!!استاد کیم:
یکمی سریع بود..
هات داگا دارن سرخ میشن بیبی*-*جونگ کوک:
عالیه(@_@;).
.
.
.
.
.
.
هلوووو
اینم یه پارت کوچولو که یهو دلم خواست آپ کنم(─.─||)
دوستون دارم ووت یادتون نره بایییی
YOU ARE READING
why me?
Fanfictionداستان درباره جونگکوکه مظلوم و معصومیه که عاشق استاد تاریخش،کیم تهیونگ میشه..ولی اینکه اون استاد دوست پسر داره کارو براش سخت کرده.. couple:vkook sub couple:sopemin,namjin,yoonbin,sada genre:funny,romance,sweet, happy end,smut,fluff,chat story,...