"part 9"

607 101 65
                                    

° گند زدی پسر

• آفرین ته من بهت افتخار میکنم..بهترین کار رو کردی

° چی چیو بهترین کار و کردی..پسره کله خر الان میخوای به اون بچه چی بگی؟؟بگی بیا زنم شو؟

- هیونگ اون پسره..

° هر چی!!

جین چشمی چرخوند و لیوان حاوی شربتشو روی میز کوبید

- خیلی خب حالا یکی به من بگه چه غلطی باید کنم..من جدی جدی اون پسر خرگوشی و میخواممممم

• باید به دستش بیاری تهیونگ

- اوه هاها ممنون نامجون هیونگ تو واقعا باهوشی!!

تهیونگ با لحن کلافه ای گفت و سرشو تو دستاش گرفت..جین که دید قضیه خیلی جدی تر از این حرفاست شروع به حرف زدن کرد

° به من نگاه کن..این پسره چانگگوگ

- جونگ کوک

تهیونگ حرف جین و اصلاح کرد و نامجون از خنده ترکید

• خدای من واقعا خنده دارهههههه..چانگگوگگگگگ..جین جان من یه بار دیگه بگو

° مرضضضضض مرتیکهههه..به خودت بخند بیشعور قیافت شبیه پنجه برعکسهههه

جین با حرص گفت و بی توجه به نامجون به صحبتاش ادامه داد

° خب همون جونگ کوک..این پسره دوست صمیمی ساناعه

- شوخی میکنییییی!!سانای خودمونننننن؟؟؟

° آره آره

- عرررررررر پس چرا تا الان نفهمیده بودممممم عرررر.‌.خب هیونگ باید چیکار کنم؟؟

° باید مخشو بزنی.

• مخ زدن نمیخواد بابا.. دستشو بکش یه گوشه خلوت بعد بکن_کسکصمسمصممسوسوسوسوو

جین سریع دستشو رو دهن نامجون گذاشت و با حرص و عصبانیت نگاهی بهش انداخت

° میشه فقط خفه شی و بری تو اتاق؟؟

نامجون سریع سری تکون داد و وقتی جین دستشو برداشت سریع به سمت اتاقشون قدم برداشت

جین به سمت تهیونگ که تو فکر فرو رفته بود برگشت

° به چی فکر می‌کنی چلغوز

- ولی فکر بدی هم نیستا..

° چی فکر بدی نیست؟؟ نکنه میخوای_

- هیونگ من باید برم بعدا میبینمت

° هی تهیونگ تو..هوییی کجا میریییی

با شنیدن بسته شدن در چشماشو روی هم فشار داد و فحشی نثار نامجون کرد

° عایششش این پسر..

.

.

.

.

why me?Where stories live. Discover now