° گند زدی پسر
• آفرین ته من بهت افتخار میکنم..بهترین کار رو کردی
° چی چیو بهترین کار و کردی..پسره کله خر الان میخوای به اون بچه چی بگی؟؟بگی بیا زنم شو؟
- هیونگ اون پسره..
° هر چی!!
جین چشمی چرخوند و لیوان حاوی شربتشو روی میز کوبید
- خیلی خب حالا یکی به من بگه چه غلطی باید کنم..من جدی جدی اون پسر خرگوشی و میخواممممم
• باید به دستش بیاری تهیونگ
- اوه هاها ممنون نامجون هیونگ تو واقعا باهوشی!!
تهیونگ با لحن کلافه ای گفت و سرشو تو دستاش گرفت..جین که دید قضیه خیلی جدی تر از این حرفاست شروع به حرف زدن کرد
° به من نگاه کن..این پسره چانگگوگ
- جونگ کوک
تهیونگ حرف جین و اصلاح کرد و نامجون از خنده ترکید
• خدای من واقعا خنده دارهههههه..چانگگوگگگگگ..جین جان من یه بار دیگه بگو
° مرضضضضض مرتیکهههه..به خودت بخند بیشعور قیافت شبیه پنجه برعکسهههه
جین با حرص گفت و بی توجه به نامجون به صحبتاش ادامه داد
° خب همون جونگ کوک..این پسره دوست صمیمی ساناعه
- شوخی میکنییییی!!سانای خودمونننننن؟؟؟
° آره آره
- عرررررررر پس چرا تا الان نفهمیده بودممممم عرررر..خب هیونگ باید چیکار کنم؟؟
° باید مخشو بزنی.
• مخ زدن نمیخواد بابا.. دستشو بکش یه گوشه خلوت بعد بکن_کسکصمسمصممسوسوسوسوو
جین سریع دستشو رو دهن نامجون گذاشت و با حرص و عصبانیت نگاهی بهش انداخت
° میشه فقط خفه شی و بری تو اتاق؟؟
نامجون سریع سری تکون داد و وقتی جین دستشو برداشت سریع به سمت اتاقشون قدم برداشت
جین به سمت تهیونگ که تو فکر فرو رفته بود برگشت
° به چی فکر میکنی چلغوز
- ولی فکر بدی هم نیستا..
° چی فکر بدی نیست؟؟ نکنه میخوای_
- هیونگ من باید برم بعدا میبینمت
° هی تهیونگ تو..هوییی کجا میریییی
با شنیدن بسته شدن در چشماشو روی هم فشار داد و فحشی نثار نامجون کرد
° عایششش این پسر..
.
.
.
.
YOU ARE READING
why me?
Fanfictionداستان درباره جونگکوکه مظلوم و معصومیه که عاشق استاد تاریخش،کیم تهیونگ میشه..ولی اینکه اون استاد دوست پسر داره کارو براش سخت کرده.. couple:vkook sub couple:sopemin,namjin,yoonbin,sada genre:funny,romance,sweet, happy end,smut,fluff,chat story,...