به سمت فرودگاه در حال حرکت بودیم .
دوهفته پیش وقتی ایمیلی از طرف اقای رابرت بیانکو مبنی بر موافقتش برای بستن قرارداد با شرکت ما بدستمون رسید ، قرار شد خودش شخصا برای بستن قرارداد به کره بیاد.
بیانکو و پدرم سالها قبل با هم اشنا شده بودن و در اون زمان شراکتی کوچیکی باهم داشتند.
خیلی سال میشد که هم دیگرو ندیده بودن اما از حال هم دیگه بیخبر هم نبودن .حالا اقای بیانکو هم برای بستن قرارداد و هم دیدار با پدرو مادرم میومد.
بالاخره به فرودگاه رسیدیم و منتطر اومدن اقای بیانکو شدیم .
با چشم دنبال شخصی که قبلا منشی لی عکسش رو برام فرستاده بود میگشتم .بعد از مدتی بالاخره پیداش کردم .
به پیشوازش رفتم و وقتی بهم رسیدیم با لبخند بهش دست دادم و به انگلیسی خوش امد گفتم
جونگکوک:سلام جناب بیانکو خیلی خوشحالم که شمارو ملاقات میکنم .
بیانکو مردی بود با موهای جو گندمی و چهره ی زیبای غربی ، با اینکه احتمالا در اواخر دهه ۵۰ سالگی خودش بود اما همچنان جذاب و خوش پوش بود .
دستم رو فشرد و لبخندی زد :
بیانکو : ممنونم مرد جوان
توجهم به دختری که کنارش بود جلب شد.دختری زیبا با موهای بلند و پوستی به سفیدی برف که لبخند درخشانی داشت .
بیانکو شروع به معرفی کرد
بیانکو :دختر کوچکم صوفی
دستم رو بسمتش دراز کردم و باهم دست دادیم
جونککوک: خیلی خوشبختم از اشنایی با شما به کشور ما خوش امدید .
لبخند دوستانه ای زد
صوفی :ممنونم
جونگکوک: جناب بیانکو لطفا بفرمایید پدرو مادر داخل عمارت بیصبرانه منتطر شما هستن .
بیانکو : منم خیلی مشتاقم که ببینمشون .
سوار لیموزین شدیم و به سمت عمارت حرکت کردیم .
صوفی: میتونم اسمت رو بدونم
جونگکوک: البته ...اسمم جئون جونگکوک
صوفی : جانکوک؟
به خاطر لهجه ای که داشت نمیتونست اسمم رو درست تلفط کنه لبخندی زدم و گفتم
جونگکوک :جونگکوک...تو هر جور که دوس داری صدام کن .
صوفی :اوه واقعا؟مشکی نیست؟
جونگکوک: البته که نه
وقتی به داخل عمارت رسیدیم .پدر و مادر جلوی درب ورودی عمارت منتطر ما بودن. از ماشین پیاده شدیم و بیانکو به سمت پدر و مادر رفت اول پدر و بعد مادر و در اغوش گرفت .
ESTÁS LEYENDO
LOSER _vkook
Romanceویکوک اخم غلیظی کرد و فریاد کشید تهیونگ :من ،کیم تهیونگ، 8ساله که منتطرم توعه لعنتی یه گوشه چشمی بهم بکنی. کی نمیدونه که تو تنها نقطه ضعف منی کیییی؟ چشماش پر از غم شد تهیونگ :من همه چیز دارم اما وقتی تو رو نداشته باشم فقد یه بازنده ام یونمین جیمی...