Part 3

124 44 23
                                    

──────✧◈✦◈✧──────

پارک هنوزم خلوت و تاریک بود و صدای باد بود که میپیچید بین شاخه های عریان درختا. دلش طاقت نیاورد. دوباره گوشیشو روشن کرد و شماره ی چانیول رو گرفت و بازهم همون صدای ضبط شده که میگفت خاموشه.

یادش نمیومد اخرین بار کی باهم حرف زده بودن. چرا اینقدر زمان آخرین دیدارشون، به نظرش دور میومد؟ انگار که صد سال گذشته باشه.

به ساعتش نیم نگاهی انداخت اما اینقدر فکرش درگیر بود که یادش رفت باید ساعت رو نگاه کنه و دقیقه هاش رو به خاطر بسپاره. اخمی کرد و دوباره به صفحه ی گرد ساعت نگاه کرد. استراحت چند دقیقه ایش شده بود یک ساعت. به سرعت به سمت بیمارستان دوید!

پاشو که توی اورژانس گذاشت، متوجه جو به هم ریخته شد. پرستارجانگ به سرعت به سمت بکهیون دوید:
-دکتر بیون! یه مریض داریم لطفا عجله کنید!

زن کمی صداشو پایین اورد و ادامه داد:
-همه دنبالت بودن. ممکنه به گوش رئیس بیمارستان برسه و توبیخ بشی! مجبور شدم بگم حالت خوب نبوده.

بکهیون نگاه متشکری به پرستار انداخت وفورا به همراه همدیگه، به سمت مریضی که روی یکی از تخت های اورژانس بود، رفتن.
یه دختر جوون، تقریبا 16 ساله!

لب زد:
-خودکشی؟
پرستارهمونطور که شونه به شونه ی پزشک جوون راه میرفت جواب داد:
-آلمینیوم فسفید!

پاهاش سست شدن. چند ثانیه ایستاد و بعد به سرعت به سمت دختر رفت!
موهای بلند لخت تیره اش، دورش پریشون شده بود. هوشیار بود اما هیچ توانی برای تکون دادن خودش نداشت! درد میکشید و اشک میریخت. صدای ناله هاش روی روح همه سوهان میکشید.

پرستار فورا مشغول چک کردن سطح هوشیاری مریض شد و بکهیون هم فشارش رو چک کرد.

دختر با گریه مینالید و جیغ میکشید:
-درد... درد دارم! تروخدا نجاتم بدین. گوه خوردم... پشیمونم دارم میسوزم! خیلی میسوزه.

با دستای ناتوانش روی شکمشو لمس کرد و همزمان گفت:
-تروخدا... دارم از درد میمیرم. انگار توی شکمم اسید ریختن! تروخدا تروخدا کمکم کنین داره میسوزه!

بکهیون، نفهمید چی شد اما دستشو روی موهای دختر گذاشت و آروم نوازش کرد و لب زد :
-میدونم!

یه قطره اشک افتاد روی صورتش. نمیفهمید چرا اینقدر احساساتی شده. بخاطر سن کم دختر بود؟ یا درد قلب خودش؟ نباید همدردی میکرد.
تمام پزشکا و پرستارای بخش مسمومیت، توجیح شده بودن که هیچگونه ابراز همدردی با مریضا نداشته باشن. کسی که خودکشی میکرد، توی بدترین شرایط روحیش بود و ممکن بود به هرحرفی واکنش منفی نشون بده!

3 AM - CHANBAEKWhere stories live. Discover now