1

4.7K 313 89
                                    

وارد اشپزخونه که شدم یکی از خدمتکارا سمتم امد تعظیم کرد:صبحتون بخیر خانم جئون صبحانه یکم دیگه اماده میشه.

+ممنون میشم اگه منو ا/ت صدا کنید

معذرت خواهی کرد:متاسفم خانم جئون ارباب بهمون گفتن به اسمتون صداتون نکنیم.

اهی کشیدم میدونستم هرچی بگم بخیال نمیشه تو و اربابت به کونم:صبحانه اماده شد صدام کنید

توی پذیرایی سر مبل نشستم و پام و روی پام انداختم نگاهی به روزنامه ها کردم همشون راجب ی چیزی حرف میزدن

<ازدواج جئون جونگ کوک با اوه ا/ت>

فلش بک

پوزخندی به وکیل روبه روم زد:مین یونگی این قرارداد  واسه ی من سودی نداره چرا باید امضاش کنم سودش رو که ول کنیم فکر کردین من نمیدونم چرا میخواید با من قرارداد کاری ببندید

'اوه واقعا میدونید؟ '

پرونده رو بهش دادم:برای کارخونه توی بوسان، با داشتن اون کارخونه میتونید راحت تر کار کنید وکیل بزرگترین گروه مافیا

از قیافش معلوم بود شوکه شده ولی خودشو نباخت:میدونستم زن باهوشی هستید ولی نه انقدر

+من 10 ساله دارم این شرکتو میگردونم 10ساله تلاشمو کردم اشغالای مثل شما رو از شرکتم پرت کنم بیرون و

از روی صندلی بلند شدم:ممنون میشم از توی شرکتم گمشی بیرون

پوشه ای رو سمتم سر داد:مطمعنی میخوای گم شم؟ میدونی بیمارستان یون سو یکی از زیرمجموعه های ماست و هرکاری بگیم واسمون میکنن خیلی اروم و بی سر و صدا

سریع پوشه رو برداشتم و عکسای داخلشو دیدم پس اونا میدونستن برادرم زندس. عکسارو توی دستمام فشار دادم:اگه دستتون بهش بخوره نابودتون میکنم

بلند شد و کتشو درست کرد :برای همین باید قرار داد رو امضا کنی

برادرم تنها کسیه که توی این دنیا دارم نمیتونم اونم از دست بدم پس
خودکاری که کنار قرارداد بود رو برداشتمو کنار اسمم رو امضا کردم:گمشو مین یونگی

'تصمیم درستی گرفتید'

از در بیرون رفت.

پایان فلش بک

بعد از امضای اون قرارداد بدبختیم شروع شد مراسم عروسی در کار نبود نه که خیلی بهش علاقه داشته باشم ولی خوب

تنها خوبی که بهم رسوند افزایش سهام شرکت بود

واسم هیچوقت مهم نبود که با کی ازدواج میکنم ولی اون پسره عوضی

<اوه ا/ت بهتره فکر به اغوا کردن من نکنی چون جواب نمیده زن های مثل تو استایل من نیستن>

Contract|JJK(COMPLETED) Where stories live. Discover now