ا/ت کنار جونگ کوک سر کاناپه نشست:خوبی؟!
پوزخندی روی صورت جونگ کوک امد:نگرانم شدی؟+نگران چیه تو بشم؟ اگه میمردی کلی مشکل روی سرم خراب میشد.
با لحن بی تفاوتی جواب داد.جونگ کوک دستشو گذاشت رو قلبش:
-اخ قلبم ، ناامید شدم
+اتیش سوزی تصادفی نبود نه؟!
اخم غلیظی به ابروهای جئون نشست :
-ی مدت مواظب باش
+برای چ...
'پسرمم'
هر دو به سمت صدا برگشتن و از سرجاشون بلند شدن:
-مامان اینجا چیکار میکنی؟
'تا اخبار رو شنیدم امدم (با لبخند سمت ا/ت برگشت) دخترم تو حالت چطوره؟ حتما خیلی نگران شدی؟! '
+ممنون شما خوبید؟
خانم جئون اهی کشید:
'نه خوب نیستم، پسرم نمیشه منو تو این سن انقدر نگران نکنی'
-ببخشید مامان
ا/ت با لبخند به غرغر های خانم جئون سر جونگ کوک نگاه میکرد:
+واسه ناهار میمونید؟
خانم جئون نگاه تحسین برانگیزی به عروسش انداخت و با لحن مهربونی گفت:
'اره دلم واستون تنگ شده'
+پس من برم به اشپزخونه سر بزنم
با ورودش تمام خدمتکارا تعظیمی کردن:
+خانم جئون واسه ناهار میمونه پس حواست به همه چیز باشه و لی مینا کجاست؟
درحالی که به اطراف اشپزخونه نگاه میکرد روبه خانم چا گفت.
"چشم نگران نباشید، امروز رو مرخصی گرفته"
گوشیشو در اورد و به دنیل پیام داد (ببین لی مینا برای چی امروز رو مرخصی گرفته )
'اخر هفته ازادید؟ مادربزرگت دعوتمون کرده'
-مگه امده کره؟
جونگ کوک هم زمان که استیکشو میبرید این حرف رو زد.
'اره دو روز قراره بوسان بمونیم پس با دخترم بیاین'

YOU ARE READING
Contract|JJK(COMPLETED)
Fanfictionبدبختی تو از اونجایی شروع شد که برای نجات شرکتت و برادرت پایین اون قرارداد جهنمی رو امضا کردی و وارد جهنم اختصاصی جئون شدی از کجا میدونستی قراره اون پسر کابوس زنده ای توی زندگیت باشه. ___________________________________ سر تیتر خبر ازدواج تاریخی ر...