5

1.9K 154 29
                                        

ا/ت کنار جونگ کوک سر کاناپه نشست:خوبی؟!

پوزخندی روی صورت جونگ کوک امد:نگرانم شدی؟

+نگران چیه تو بشم؟ اگه میمردی کلی مشکل روی سرم خراب میشد.

با لحن بی تفاوتی جواب داد.

جونگ کوک دستشو گذاشت رو قلبش:

-اخ قلبم ، ناامید شدم

+اتیش سوزی تصادفی نبود نه؟!

اخم غلیظی به ابروهای جئون نشست :

-ی مدت مواظب باش

+برای چ...

'پسرمم'

هر دو به سمت صدا برگشتن و از سرجاشون بلند شدن:

-مامان اینجا چیکار میکنی؟

'تا اخبار رو شنیدم امدم (با لبخند سمت ا/ت برگشت) دخترم تو حالت چطوره؟ حتما خیلی نگران شدی؟! '

+ممنون شما خوبید؟

خانم جئون اهی کشید:

'نه خوب نیستم، پسرم نمیشه منو تو این سن انقدر نگران نکنی'

-ببخشید مامان

ا/ت با لبخند به غرغر های خانم جئون سر جونگ کوک نگاه میکرد:

+واسه ناهار میمونید؟

خانم جئون  نگاه تحسین برانگیزی به عروسش انداخت و با لحن مهربونی گفت:

'اره دلم واستون تنگ شده'

+پس من برم به اشپزخونه سر بزنم

با ورودش تمام خدمتکارا تعظیمی کردن:

+خانم جئون واسه ناهار میمونه پس حواست به همه چیز باشه و لی مینا کجاست؟

درحالی که به اطراف اشپزخونه نگاه میکرد روبه خانم چا گفت.

"چشم نگران نباشید، امروز رو مرخصی گرفته"

گوشیشو در اورد و به دنیل پیام داد (ببین لی مینا برای چی امروز رو مرخصی گرفته )

'اخر هفته ازادید؟ مادربزرگت دعوتمون کرده'

-مگه امده کره؟

جونگ کوک هم زمان که استیکشو میبرید این حرف رو زد.

'اره دو روز قراره بوسان بمونیم پس با دخترم بیاین'

Contract|JJK(COMPLETED) Where stories live. Discover now