6

1.7K 140 39
                                        

[ا/ت]

به جونگ کوک نگاهی انداختم باید با خودم صادق باشم اون خیلی جذابه

دستمو زیر چونه ام قرار دادم و به نگاه کردن بهش ادامه دادم

جونگ کوک اگه ما ملاقاتمون ی جور دیگه بود حتما عاشقت میشدم ولی...
تو کسی هستی که بخاطر سود با من ازدواج کردی، برادری که سال هاست منتظرم بیدار بشه رو تهدید کردی، و از همه مهمتر تو پدر اون بچه ای....

[فلش بک به چند ساعت قبل]

+اخیشش بالاخره امدم خونه یکم دیگه توی بیمارستان نگهم میداشتید دیوونه میشدم

-به خاطر خودت بود.

به پسر رو اعصابی که یک هفته تمام تحملش کردم نگاه کردم:

+تو مگه رئیس شرکت نیستی جئون، بیست و چهارساعته پیش منی

-اگه با وضعی که اتفاق افتاده برات برم شرکت فکر میکنی بقیه چه فکری راجب رابطمون میکنن؟!

پس تو فقط نگران شهرتت و شرکتتی نه من... نه نه به چی داری فکر میکنی ا/ت واقعا به نگرانی کسی مثل جئون نیازی داری؟نه..

-نظرت راجب قرار شام با هم چیه؟

در حالی که صورتشو نزدیک صورتم اورده بود و پوزخند همیشگیش (گفته بودم از پوزخنداش متنفرم)روی لباش بود گفت.

+باشه

اره... من اون شایعاتو شنیده بودم که ازدواج من و جونگ کوک به خاطر پول بوده و اون کسی بوده که دستور داده بهبود چاقو بزنن مردم احمق نمیفهمن به چیزی که بهشون ربط نداره نباید دخالت کنن.

-من میرم شرکت ساعت 7 میام دنبالت.

وارد اتاقم شدم و خودمو سر تختم پرت کردم:

+اخخخ یادم رفته بود چاقو خوردم.

ی قرار شام... با جئون جونگ کوک

لبخندی زدم ایده بدی نیست.

-رئیس میتونم بیام داخل؟

کانگ دنیل اینجا چی میخواد؟!

+بیا تو دنیل.

-اطلاعاتی راجب پدر بچه لی مینا پیدا کردم

+اوه چه سریع ممنون

-لی مینا هیچ دوست پسری نداره. پرس و جو که کردم فهمیدم اون اینجا با بقیه خدمتکارا زندگی میکنه خانوادش تو ی محله فقیر سکونت دارن هیچ رفت امدی هم به بیرون نداره.

دستم رو به نشونه قطع کردن حرفش بالا بردم:

+میخوای بگی احتمال داره شوهر من، پدر اون بچه باشه؟

سرش رو تکون داد:

+میتونی بری کارت خوب بود

بعد از رفتن کانگ سمت اشپزخونه رفتم با دیدنش جلوش وایسادم :

Contract|JJK(COMPLETED) Donde viven las historias. Descúbrelo ahora