[ا/ت]
به جونگ کوک نگاهی انداختم باید با خودم صادق باشم اون خیلی جذابه
دستمو زیر چونه ام قرار دادم و به نگاه کردن بهش ادامه دادم
جونگ کوک اگه ما ملاقاتمون ی جور دیگه بود حتما عاشقت میشدم ولی...
تو کسی هستی که بخاطر سود با من ازدواج کردی، برادری که سال هاست منتظرم بیدار بشه رو تهدید کردی، و از همه مهمتر تو پدر اون بچه ای....[فلش بک به چند ساعت قبل]
+اخیشش بالاخره امدم خونه یکم دیگه توی بیمارستان نگهم میداشتید دیوونه میشدم
-به خاطر خودت بود.
به پسر رو اعصابی که یک هفته تمام تحملش کردم نگاه کردم:
+تو مگه رئیس شرکت نیستی جئون، بیست و چهارساعته پیش منی
-اگه با وضعی که اتفاق افتاده برات برم شرکت فکر میکنی بقیه چه فکری راجب رابطمون میکنن؟!
پس تو فقط نگران شهرتت و شرکتتی نه من... نه نه به چی داری فکر میکنی ا/ت واقعا به نگرانی کسی مثل جئون نیازی داری؟نه..
-نظرت راجب قرار شام با هم چیه؟
در حالی که صورتشو نزدیک صورتم اورده بود و پوزخند همیشگیش (گفته بودم از پوزخنداش متنفرم)روی لباش بود گفت.
+باشه
اره... من اون شایعاتو شنیده بودم که ازدواج من و جونگ کوک به خاطر پول بوده و اون کسی بوده که دستور داده بهبود چاقو بزنن مردم احمق نمیفهمن به چیزی که بهشون ربط نداره نباید دخالت کنن.
-من میرم شرکت ساعت 7 میام دنبالت.
وارد اتاقم شدم و خودمو سر تختم پرت کردم:
+اخخخ یادم رفته بود چاقو خوردم.
ی قرار شام... با جئون جونگ کوک
لبخندی زدم ایده بدی نیست.
-رئیس میتونم بیام داخل؟
کانگ دنیل اینجا چی میخواد؟!
+بیا تو دنیل.
-اطلاعاتی راجب پدر بچه لی مینا پیدا کردم
+اوه چه سریع ممنون
-لی مینا هیچ دوست پسری نداره. پرس و جو که کردم فهمیدم اون اینجا با بقیه خدمتکارا زندگی میکنه خانوادش تو ی محله فقیر سکونت دارن هیچ رفت امدی هم به بیرون نداره.
دستم رو به نشونه قطع کردن حرفش بالا بردم:
+میخوای بگی احتمال داره شوهر من، پدر اون بچه باشه؟
سرش رو تکون داد:
+میتونی بری کارت خوب بود
بعد از رفتن کانگ سمت اشپزخونه رفتم با دیدنش جلوش وایسادم :

ESTÁS LEYENDO
Contract|JJK(COMPLETED)
Fanfictionبدبختی تو از اونجایی شروع شد که برای نجات شرکتت و برادرت پایین اون قرارداد جهنمی رو امضا کردی و وارد جهنم اختصاصی جئون شدی از کجا میدونستی قراره اون پسر کابوس زنده ای توی زندگیت باشه. ___________________________________ سر تیتر خبر ازدواج تاریخی ر...