part 15

249 51 146
                                    


Please vote🌟🌟🌟

_______________________________________

دوم می ۲۰۱۳

_ لویی.... صدامو میشنوی؟

بیسیم توی دستش رو بلافاصله بعد از شنیدن این صدا بالا آورد و با دستپاچگی دکمه پاسخ رو فشار داد.

_ میشنوم... کجایی؟

چند ثانیه پر اضطراب طول کشید تا دوباره بتونه اون صدا رو از پشت بیسیم بشنوه.

_ سیستم امنیتی رو از کار انداختم. نگهبان رو بیهوش کردم و در یکی از دفترا رو روش قفل کردم. صدایی از بیرون شنیده شد؟

لویی که حالا لبخند بی اختیاری روی لبش شکل گرفته بود با عجله به دو طرف خیابون نگاه کرد و وقتی از تاریکی و سکوتش مطمئن شد دوباره بیسیم رو بالا آورد.

_ همه چی امنه... دارم میام داخل.

بلافاصله بیسیم رو توی کمربندش جا داد و بعد از نگاه سریع دیگه ای به دو طرفش با قدمای بلندی به سمت داخل ساختمون حرکت کرد و دری که لیام بعد از هک کردن سیستم امنیتی براش باز کرده بود رو پشت سرش بست.

وقتی به پشت سرش برگشت چراغ قوه بزرگش رو روشن کرد تا بتونه توی تاریکی بهتر همه جا رو ببینه و همون موقع بود که لیام رو در حالی که از سمت راست به طرفش میومد دید.

_ نمیتونیم چراغی روشن کنیم چون از بیرون دیده میشه و نقشه ساختمون رو هم نداریم. میتونی ببریمون توی دفتر هوران؟

لویی همونطور که با چشمای تنگ شدش در حال چک کردن اطراف با چراغ قوش بود سر تاییدی تکون داد و دوباره نور رو به سمت لیام گرفت.

_ مطمئنی نگهبانا چهرتو ندیدن؟ هیچ دوربینی روشن نیست؟؟

_ نه لویی همه چی درست پیش رفت. و همه دوربینا هم خاموشن. از سرور اصلی انجامش دادم حالا بهتره عجله کنیم..

لویی سرشو تند تند تکون داد قبل از اینکه توی نور کمی که چراغ قوه بهش میداد به سمت دفتری که دفعه پیش داخلش رفته بود حرکت کنه و وقتی بهش رسید پشت در ایستاد و به لیام نگاه کرد.

_ قفله؟

لیام سرشو به دو طرف تکون داد و دستشو روی دستگیره ای که فقط با کارت مخصوص ورود باز میشد گذاشت.

_ سیستم امنیتی شامل قفل درم میشه. آماده ای؟

لویی نگاه ترسیده اما مطمئنش رو به لیام دوخت و چند ثانیه تعلل کرد اما سرانجام سرشو به نشونه تایید تکون داد.

_ بیا انجامش بدیم..

لیام قفل در رو به سمت داخل هل داد و وقتی در به راحتی باز شد رو به لویی لبخندی زد و خیلی سریع واردش شد.

To hell and back [L.S]Where stories live. Discover now