بعد از اینکه هانا و کوک به سمت حیاط دوییدن آقای جئون گفت:《اممم..به نظرم با هم صمیمی شدن و کودک درونشون فعال شده.درست میگم عزیزم؟》(خودت حرف خودت باورت میشه؟)
&آ..آره حق با توعه عزیزم حتما با هم صمیمی شدن و این فقط یک رفتار بچه گانه بود.
_اما به نظرم اینطور نمیومد.اونا سنشون از همچین بازی هایی گذشته.
=آقای کیم نگران نباشید بیاید مثبت فکر کنیم.
_اوکی وقتی برگشتن ازشون میپرسیم.
نونا وارد سالن شد و تعضیم کرد و رو به آقای کیم گفت:《شام حاضره.》
_اوکی نونا می تونی بری بچها رو صدا کنی.
آقای جئون به فرمایید از این طرف.
______________________________________
+ما اومدیم!
_خوش اومدین!دخترم فکر نمیکنی برای همچین جنگولک بازیا یکم بزرگ شدی؟
+اپپا میگی چی کار کنم وقتی کوک بچست مثل بچها باهاش رفتار میکنم.(حتما باید بکنه تو ماتحتت و جرت بده تا بفهمی بچه نیست؟🙂)
$یاااا بچه خودتی متقلب!
=هعی بچها آروم باشید بگید چی شده؟(اینا تو لغت نامشون کلمه ای به نام صلح و آرامش نی 🤧)
$اول هانا شروع کرد اون تقلب کرد!
+هعی خودت فرصت خودتو از دست دادی کی دیدی وسط بازی با گوشی حرف بزنه؟
$هعی من که بهش زنگ نزدم،اون زنگ زد منم جوابش دادم و بهت گفتم که صبر کنی ولی تو سواستفاده کردی و اتک زدی.
~بچها کافیه این فقط یه بازیه،همین!هردوتون اشتباهاتی میکنید ولی باید همدیگه رو ببخشید و دیگه تکرار نکنید.
_خانم جئون درست میگن حالا هم میتونید شامتون رو بخورید.دیگ تکرار نشه.
+آراسو
$آراسو
+چرا هم زمان...
$چرا هم زمان...
+هعی دوباره شروع کردی؟
$هعی دوباره شروع کردی؟
+بسه!
$بسه!
آقای جئون و آقای کیم طوری به اون دو نگاه کردن که انگار ازشون ناامید شدن و بعد پوکر فیص بهم نگاه کردن و بدون توجه به دعوای جدیدشون شروع به خوردن کردن.(حتی باباهاتونم ناامید کردین نچ نچ)
کوک همینطور که داشت به این فکر می کرد که چطور انتقام بگیره و تلافی کنه یکدفعه یه ایده به سرش زد و لبخند شیطانی رو لباش نمایان شد(تو فقط بخند فرزندم حتی مدل شیطانیت هم کراشه😭❤)
STAI LEGGENDO
losers
Storie d'amoreخلاصه:مدرسه و جنایت؟این دوتا داستان هیچ وقت کنار هم قرار نمیگرفت! اما چه اتفاقی افتاد که این دو داستان بهم پیوند خورد؟چرا مدرسه مکان مقدسی که جایگاه پرورش دانش آموزاست باید به خون و گناه آلوده شه؟و اما عشقی که به وجود میاد برا هر کدوم چ حکمی داره؟گ...