وی ووشیان بعد از کلی وول خوردن و ور رفتن با پیشونی بند وانگجی در حالیکه یه دست لان ژان زیر سرش و دست دیگه اش دورش حلقه شده بود تو بغل وانگجی خوابش برد و وانگجی همونطور که با ملایمت نوازشش میکرد چشماش بست و به خواب رفت
معلوم نبود چه مدت از خوابیدنشون گذشته بود که با صدای گریه نوزادی بیدار شدن و متوجه شدن تو مقر ابر نیستن
وی ووشیان بلافاصله آستین وانگجی رو کشید
_عودسوز، این یه رویاست نه؟
_درسته صدای گریه یه بچه میاد
وی ووشیان خندید
_ لان ژان فکر کنم بالاخره کار دست جفتمون دادی
لان وانگجی انگار که غافلگیر شده باشه پرسید
_چی
وی ووشیان جوابی نداد و به دنبال صدا رفت چند لحظه نگذشته بود که صدای هیجان زده اش وانگجی رو مجبور کرد دنبالش بره
_لان ژان بیا اینجا یه کوچولوی لخت اینجاست
و بلافاصله روی زمین زانو زد نوزاد کوچولوی برهنه ای روی زمین لای یه مشت تیکه پارچه خوابیده بود و انگشتشو می مکید و با چشمایی که از اشک برق میزد به وی ووشیان نگاه میکرد
وی ووشیان میل عجیبی به بغل کردنش داشت اما نمی دونست انجام دادنش کار درستی هست یا نه وانگجی به بالای سرشون رسیده بود و به اون کوچولوی نرم نگاه میکرد
_لان ژان نگاش کن چقدر کوچولوئه
وانگجی کنار وی ووشیان زانو زد
_سردشه
وی ووشیان هیجان زده به طرف وانگجی چرخید
_ردای سفیدتو در بیار هانگوانگ جون
وانگجی بی حس بهش نگاه کرد و بعد بی حرف لباس رو در آورد و به طرفش گرفت
ردای وانگجی رو روی زمین پهن کرد ونوزاد رو بلند کرد و گذاشت وسط لباس و اضافی لباس رو دورش پیچید و با احتیاط بغلش کرد
_مراقب باش نیفته
در حالیکه دستاش رو به ارومی دور نوزاد گرفته بود نگاهی به وانگجی انداخت و لبخند شیرینی زد
_از چشمات پیداست که تو هم دلت میخواد بغلش کنی شبیه باباها شدی لان ژان باید با خودمون ببریمش نه؟
_صبر کن وی یینگ این بچه قطعا پدر و مادر داره باید پیداشون کنیم
کاغذ سفیدی با نقش های طلایی کنار پارچه هایی که دور نوزاد پیچیده شده بود افتاده بود وانگجی خم شد و کاغذ رو برداشت وی ووشیان در حالیکه نوزاد رو بغل گرفته بود سرک کشید تا محتوای نامه رو بخونه
معجزه ی کوچک خدایان آسمانی برای ارباب نور درخشان و ارباب وی
وی ووشیان بی توجه به نوزاد تو بغلش بلند بلند خندید که باعث شد کودک لب هاشو جمع کنه و بزنه زیر گریه
YOU ARE READING
Little Miracle🍼🐇
Fanfictionاز بهشت برای عشق ورزیدن فرستاده شد تا شب ها تکونش بدیم و ببوسیمش معجزه کوچولویی که هدیه خدایان آسمانی به وانگشیانه، لبخند کودکانه تو دنیای ما رو درخشان تر میکنه حالا ما یه ارباب کوچولوی لان داریم به مقر ابر خوش اومدی کوچولوی نورانی🍼🐇⛅ _وقتی شی یین...