از بهشت برای عشق ورزیدن فرستاده شد تا شب ها تکونش بدیم و ببوسیمش معجزه کوچولویی که هدیه خدایان آسمانی به وانگشیانه، لبخند کودکانه تو دنیای ما رو درخشان تر میکنه حالا ما یه ارباب کوچولوی لان داریم به مقر ابر خوش اومدی کوچولوی نورانی🍼🐇⛅
_وقتی شی یین...
Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
چندماه با همه شیرینی و سختی هاش گذشته بود و حالا ارباب کوچولوهای قبیله گوسولان کمی بزرگ تر شده بودند به نظر می رسید با وجود اون دوتا معجزه آسمونی روزها خورشید گرم تر نورافشانی میکنه و شب ها ماه درخشان تر تو آسمون همه جا رو روشن میکنه
وانگجی و وی یینگ هفته گذشته رو به شکار شبانه رفته بودن و حالا وانگجی در سکوت تو کتابخانه به گزارشات تعلیم دیده ها رسیدگی میکرد با قطره جوهری که ریخته شد روی کاغذ روبه روش، سرش رو بلند کرد و شوکه به صحنه پیش روش نگاه کرد سر و صورت شی یینگ پر از جوهر بود و همچنان با ذوق کف دستشو به لباس سفیدش میزد و بعد هم با دیدن جای انگشتاش از خنده ریسه میرفت روی زمین هم جای تمیزی نبود که از دستش در امان مونده باشه وانگجی به آرومی از پشت میز بلند شد تا بغلش کنه و شی یینگ همونطور که هیجان زده جیغ میکشید چهار دست و پا سعی میکرد مسیرشو عوض کنه تا دست لان ژان بهش نرسه
با قدم های آروم و بلندی به سمتش رفت و در آغوشش کشید و اهمیتی به کثیف شدن لباسش نداد نگاه ترسیده شی یینگ از بلند شدن ناگهانیش با دیدن لبخند وانگجی آروم گرفت با باز شدن در کتابخانه و ورود ارباب درخشش بی انتها به برادرش ادای احترام کرد
_برادر
لان شیچن با چهره آرامش بخش و تواضع همیشگیش به محض دیدن برادرش که فرزندشو بغل گرفته بود لبخند مهربونی زد
_دیدن اینکه انقدر زیبا لبخند میزنی قلبم رو آروم میکنه وانگجی
شی یینگ که تا اون لحظه تو بغل وانگجی آروم و قرار نداشت و وول میخورد تا دستش به سربند لان ژان برسه با دیدن لان شیچن لبخند بزرگی زد و بیخیال سربند شد و خودشو جلو میکشید تا بره بغل شیچن
هوان با روی باز دستاشو برای به آغوش کشیدنش باز کرد تا شی یینگ رو از برادرش بگیره اون بچه کوچولو انگار که بازیش گرفته باشه میخندید و سرش رو تو بغل وانگجی قایم میکرد و در آخر خودشو انداخت تو عموش،شیچن همونطور که شی یینگ رو نوازش میکرد لبخند میزد به نظر می رسید با وجود نور کوچولوی مقر ابر روحیه اش خیلی بهتر شده باشه
_عمو کجاست؟
_عمو کمی قبل تر میرفت تا شیه یون رو برگردونه پیش ارباب وی به نظر میرسه وقتی به جینگشی رفته بود تا برای ارباب وی دارو ببره شیه یون هم چهار دست و پا پشت سرش به عمارت ارکیده رفته بود
