A Kiss Of Lust

2.9K 221 61
                                    

Kookmin
Genre: Omegaverse / Smut
_____________________________

درحالی که دستاشو دور پاهاش گره زده، گوشه ی مبل فرو رفته بود و با وجودی که کسی جز خودش خونه نبود، بازهم طبق عادت کلاه هودی مشکی رنگشو جلوتر کشید تا پیشونیش و روی چشم هاش مخفی بمونه. از
دیدن انعکاس خودش تو صفحه ی خاموش تلوزیون بیزار بود!
پس کنترل رو برداشت و تلوزیون رو روشن کرد تا برای ساعتی هم که شده فکرشو از دنیای خاطره ها بیرون کنه، که ای کاش روشن نمیکرد.
 

_" [ شناگر ملی کره جنوبی بار دیگر پس از دریافت مدال طلا در مسابقات قاره ای آسیا، با افتخار به خانه برگشت! ]
 

چهره ی شاداب آلفا تو صفحه ی تلوزیون نمایان شد و باعث شد رایحه ی پسر جوون تلخ تر بشه.
اون لبخند لعنتیِ از همه جا بی خبر، خیلی شبیهش
بود..

بیشتر احساس گرفتگی کرد پس کنترل رو دوباره برداشت و به همون سرعت خاموشش کرد. ناچار چشمای خستشو بست و سعی کرد کمی خودش و امگاشو آروم کنه.
هنوز هم نمیتونست درک کنه.. هنوز هم نمیتونست هضمش کنه.. براش خیلی سخت بود!

صدای کلید تو قفل در شنیده شد اما واکنشی نشون نداد. رایحه ی قوی مشک دارش نشون میداد که خواهر کوچیک ترش، مین جوئه. وقتی مبل بالا و پایین شد و دستی روی گونش نشست تا اشکی که نمیدونست کی دوباره جاری شده بود رو پاک کنه، چشماشو باز کرد و حدقه ی سرخینش نمایان شد.
 
مین جو به برادر گریونش نگاه کرد. از وقتی وارد خونه شد بوی تلخی و گرفتگی بینیشو پر کرد که نشون میداد امگا هنوزهم نمیتونه خودشو آروم
کنه.

فورا فرومون های آرامش دهندش رو آزاد کرد تا بتونه کمی پسر گرفته رو آروم کنه که البته به خاطر کنارهم بودن همیشگیشون و تکرار مداوم این کار حین موقعیت های مختلف، اثرگذار بود و امگارو تا حدِ کمی
آروم کرد. میتونست از روی کم شدن فشار پلکای برادرش به خوبی متوجه بشه.
دستاشو دور گردن پسر بزرگ تر حلقه کرد تا علاوه بر
فرومون هاش، خودش هم بتونه تو بغلش احاطش کنه.
 

مین جو:" میدونم.. "

حلقه ی دستشو تنگ تر کرد، روی کلاهشو آروم نوازش کرد و سعی کردن حین حرف زدن صداش نلرزه:
" برای رفتنش خیلی زود بود.. ولی با حبس کردن خودت فقط خودتو آزار میدی جیمین اوپا.. تو الان باید کنار مینهو باشی.. برای اون بچه سخت تر از من و توئه! "

بغضشو قورت داد و نفس عمیقی کشید:" مطمئنن جونگ هیون ازت انتظار داره به خوبی هوای مینهو رو داشته باشی. "

با اوردن اسم جونگ هیون، پسر امگا جمع تر شد و سیل اشک هاش لباس بافتنی مین جو رو تر کرد.

+" حالم خوب نیست مین جو.. تو سعی کن بعد از کارت به دیدنش بری. من نمیتونم فعلا چهره ی مینهو رو ببینم و جلوی خودمو بگیرم! "

Kookmin Collections StoryOnde histórias criam vida. Descubra agora