PART 8

472 77 26
                                    

چند روز از اون ماجرا میگذشت همه چی اروم بود هوسوک... حرف نمیزد.. هیچ عکسالعملی نشون نمیداد

(فلش بک به شب اجرا )

اون شب همگی با سکوت وارد خونه شدن و بدون گفتن حرفی به اتاقاشون رفتن تا یکم بخوابن ، البته اگه میتونستن

جین نگاهش رو هوسوکی میچرخید که بعد از خوابیدن همه به سمت کانتر رفت و یکی از بطری های مشروبو بیرون کشید
بدون اینکه برقی روشن کنه سر میز نشست و یواش یواش کل بطریو بالا دادو خورد

جین که کمی دقت کرد متوجه مارک و تفاوت شراب شد  اون یکی از بطری های شوگا بود
و ، این اصلا خوب نبود
معمولا درصد الکل مشروب های اون بیشتر از بقیه بود ، پسرا  به همین خاطر  یه سمت از کانترو به بطری های شوگا  و شراب هاب قدیمی تر با درصد الکل بیشتر اختصاص داد بودن

وقتی هوسوک از جاش بلند شد جین همچنان بهش نگاه میکرد که اگه خواست بازم بنوشه جلوشو بگیره ولی اون به سمت اتاق مشترکش با شوگا رفت و بعد چند دقیقه ازش خارج شد و از خونه بیرون زد

وقتی به صورتش نگاه کردم... خیس اشک بود
خواستم برم دنبالش ولی نتونستم

به محض اینکه صدای در خروجی بلند شد بقیه از اتاقشون بیرون زدن
انگار هیچ کدومشون نخوابیده بودن

جیمین جلو اومد: کی بیرون رفت؟

تا خواست حرفی بزنم صدای هول زده جونگ کوک که توی راهروی اتاق ها روبه روی اتاق شوگا و جیهوپ قرار گرفته بود بلند شد
_ هیونگ بوی اتیش میاد!!

شوگا خودشو به سرعت به اتاقشون رسوند و درشو باز کرد و شوک زده سر جاش ایستاد

خودمو بهش رسوندم و کنارش زدم
پنجره باز بود و بوی دود از اونجا میومد
سرمو از پنجره بیرون بردم و به پایین نگاه کردم
لباسای هوسوک بود...

سریع به سمت در رفتمو با شتاب بازش کردم و خودمو به اتیش رسوندم

باورم نمیشد
اون کی فرصت کرد یه همچین اتیشی درست کنه
فقط تونستم با داد بزنم که اب بیارن

نامجون خودشو به جین  رسوند و با فشار زیاد ابو روی وسایل در حال سوختن گرفت و بعد خاموش شدن اتیش شلنگو به یه طرف پرت کرد و جونگ کوک شیر ابو بست

شوگا با بهت از پنجره به منظره پایین نگاه میکرد و اروم لب زد : ام-مکان نداره اونا...وسایل موردعلاقه هوبی بودن...

صدای گرفتش از پشت به گوشمون رسید: بهم نگید هوبی

همگی با سرعت به سمتش برگشتیم
با دستش که شیشه مشروبو گرفته بود به لباسا اشاره کرد : اون اونجا مرده
سرشو بالا اورد
خشکم زد، چشماش..
از جنس یخ بود هیچ حسی توش دیده نمیشد نگاهشو به صورت جیمین دوخت که باعث شد جیمین چند قدم به عقب برداره
_من. جانگ هوسوکم..

TogetherWhere stories live. Discover now