پارت ۲۲

1.5K 271 227
                                    

عشق ابدی :

ییبو که دیگه واقعا از خوشحالی میلرزید ،تنشو روی تخت انداخت، و بدن داغ دوست پسرشو توی بغلش کشید و درحالیکه لباشو به پیشونی جان میرسوند، لب زد: عاشقتم جان!
تا ابد دوستت دارم و تا ابد کنارت
می مونم!

جان هم لباشو به سیبک گلوی ییبو رسوند و بوسه ی عمیقی ازش گرفت و به صدای آه مردونه و عمیقش گوش داد!

هر دو برای مدتی در آغوش هم بودند و با لمسای مداوم و ملایم تمام وجود همدیگه رو کشف میکردند!

جان گاهی به آرامی آه میکشید و گاهی از حس انگشتای کنجکاو ییبو که روی سینه ی تختش میرقصید ، به لرزشی آرام واکنش نشون میداد!

و ییبو غرق در چشمایی که از لذت میچرخید و متمرکز نبود، و لبایی که از بس گزیده شده بود به سفیدی میزد،بوسه های مداومش رو روی
همه ی نقاط زیبا و بی نقص صورت جان میکاشت و حرفای زیبا و عاشقانه شو توی گوشش نجوا میکرد!

بعد از مدتی که خیلی هم به طول نکشید، جان بیقرار و ناآرام چرخید و خودشو روی تن دوست پسر شیطونش کشید ، حالا جان بود که با نگاهی سرشار از عشق به چشمای آروم ییبو خیره شده بود و با لبخندی عمیق نگاهش میکرد!

ییبو با دیدن نگاه جان ، ابروشو بالا انداخت و با خنده ازش پرسید:
چی شده؟!

جان باشیطنت خندید و جواب داد:
فقط میخوام اینجوری بیقرارت کنم، دیوونه شدنت زیباست ... دیدنی و خواستنیه!

و باسنشو روی پایین تنه ی ییبو گذاشت و با رقصی آرام شروع به حرکت کرد!

ییبو عملا لال شده بود!

باورش نمیشد که جان داره در اینکار پیشقدم میشه، با هیجان نفسشو بیرون داد و غرید:
خودت بد میبینی عزیزممم!
من اصلا آدم خودداری نیستم!

جان هم با شیطنت خندید و درحالیکه همچنان به کارش ادامه میداد ، لب زد:
منم نمیخوام که جلوی خودتو بگیری!

ییبو با شنیدن این حرف یهو دستاشو بالا آورد، کمر جان رو چسبید و اونو چرخوند!

جان با صدای بلندی خندید و نگاش کرد !

و ییبو با حرص سرشو توی کتف جان فرو برد و گاز محکمی ازش گرفت که با فریاد دردمندش همراه شد: آخ ... یی.. بو...!

و ییبو که کاملا مست اون ناله ی زیبا شده بود، با عجز نالید:
اگه یه بار دیگه اینجوری صداتو بشنوم ، نمیتونم تحمل کنم!

جان لبشو گزید و به چشمای پر از نیاز ییبو نگاه کرد، دستاشو بالا برد و دور گردنش حلقه کرد و جواب داد: میخوام تا صبح همینجوری توی بغلت باشم ...
اما...

نیشخندی زد و با شیطنت ادامه داد:
مامان اون بیرونه عزیزم !
و دلم نمیخواد اولین بارمون اینجوری باشه!

MineWhere stories live. Discover now