part 3

434 34 0
                                    

Anonymous

ناشناس

پوزخند محوی زدو با فندک نقره ایش سیگارش رو روشن کرد.

-چرا تو نمیری؟

با شنیدن صدای همکارش زیر چشمی نگاهش کرد.
پنجره ماشین رو پایین دادو خاکستر سیگارش رو زمین ریخت‌.

-ی رییس قرار نیس خطر کنه، بقیه براش خودشونو تو خطر میندازن، و اون هدفش رو ب چنگ میاره

آنتونی ابرو بالا انداخت و سر تکون داد.
با دیدن کشتی بار بری ک ب اسکله نزدیک میشد پوزخندی زد.
از کنار ماشینه رییسش رد شدو سمت افراد ک با تفنگاشون حاضر بودن رفت.

کشتی کنار اسکله ایستاد.
و فردی ازش بیرون اومدن تا بار هارو خالی کنن.

آنتونی با کلتش شلیکی کرد و ب شقیقه کارمند کشتی خورد.
با پخش شدن صدای گلوله همه افراد بیرون اومدنو داخل کشتی دویدن.

چند مین گذشتع بود ک پسر سمت ماشین رییسش رفتو جعبه‌ای ک دستش داشت رو روی زمین انداخت.

رییسش با شنیدن صدای افتادن جعبه پوفی گفتو از ماشین پیاده شد.
با تیغش در جعبه رو باز کرد.
ب قوطی های قرصی ک نزدیک چهل تا ازش توی جعبه بود نگاهی کرد و پوزخندی زد.

-درست همون‌جوری ک قول داده بود، قرصای ویتامین.

انتونی گفت و پسر بزرگتر بلند خندیدو یکی از قرص هارو باز کرد.

-مطمئنی‌ مواد رو توی قرصا گذاشته؟

پسر کوچیکتر پوزخندی روی لبش شکل گرفت.

-جکسون کارشو خوب انجام داده، بقیه بسته هارو برداشتین؟

-اره.. همه بسته هارو گرفتیم، ب جکسون زنگ بزن بگو مواد ب دستمون رسیده

***

-عجله کن از این طرف

هوسوک داد زدو تهیونگ همینطور ک کوک رو کول کرده بود سمت مسیری ک هوسوک گفت دوید.
بارون همه تنشو خیس کرده بودو بادی ک میوزید بیشتر باعث میشد احساس سرما کنن.

بعد رسیدن ب دم خونه جونگکوک هوسوک تو جیب های جونگکوک دنبال کیلید گشت.

-پیداش کردم

هوسوک زیر لب گفتو در خونه رو باز کرد.

تهیونگ سری داخل خونه دویدو جونگکوک رو روی کاناپه خوابوند.
دردی ک روی شونه هاش حس میکرد دیوونه کننده بود.
نگاهی ب هوسوک کردو بعد بدون حرفی از خونه خارج شد.

-تهیونگ میشه این... تهیونگ؟

با دیدن اینکه تهیونگ از خونه خارج شده پوفی زیر لب گفتو خودش کارشو شرو کرد.

***

با بدن خیس توی روشویی رفت.
ب کف دستش ک تا الان توجهی بهش نکرده بود نگاه کرد.
هایشی گفتو دستش رو زیر اب گرفت تا رد خون خشک شده پاک ش.
بعد اینکه مطمئن شد همش پاک شده لباسش رو از تنش خارج کردو وارد حموم شد.
زیر دوش اب گرم وایستادو چشماشو بست.

My diary " Vkook | CompletedWhere stories live. Discover now