Wrong love
عشق اشتباه
همینطور ک گلبرگ های گل رز ژولیت رو نوازش میکرد اهی کشید.
-چرا دیگه نمیاد ازم گل بخره؟ وای خفه شو هوسوک
خودش رو از افکارش بیرون کشید و سمت میزش رفت.
تلفنش رو برداشت و اسم جونگکوک رو لمس کرد.
چیزی نگذشتع بود که صدای جونگکوک از پشت گوشی ب گوشش رسید.-سلام هیونگ، چیزی شده؟
-سلام کوکی، راستش خواستم ی چیزی بگم
جونگکوک با سکوت هیونگش رو متوجه کرد ک گوش میده.
-خب الان چند هفته از وقتی با تهیونگ میریم بیرون گذشته، من س تا بلیط برای سینما گرفتم
جونگکوک با شنیدن جمله آخر ذوق کردو خودش رو روی تختش انداخت.
-برای امشب؟
هوسوک سر تکون دادو اره ای زیر لب گفت.
جونگکوک ک بیشتر از هر وقتی دلش میخواست بره سینما گفت.
-مرسی هیونگگگ، من برم ب تهیونگ زنگ بزنم
-ولی کوکی!
جونگکوک با شنیدن صدای هوسوک قبل اینکه قطع کنه گفت.
-چیشد؟!
-خب من سه تا بلیط خریدم، ولی خودم نمیتونم بیام، تو و تهیونگ دوتایی برید
جونگکوک لباشو آویزون کردو ب پنجره اتاقش خیره شد.
-ولی هیونگ با تو بیشتر خوش میگذشت
-ببخشید کوکی، ولی شب میام دنبالتون
پسر کوچیک سر تکون دادو قط کرد.
بدون اینکه صبر کنه اسم تهیونگ رو لمس کرد و منتظر شد جواب بده.-بله
جونگکوک ک از سریع جواب دادن تهیونگ جا خورده بود گفت.
-سلام تهیونگ، منم جونگکوک، راستش هوسوک هیونگ برامون بلیط سینما گرفته، خودش براش کار پیش اومده، میخوای دوتایی بریم؟
تهیونگ پشت میز دو نفره ای ک تو آشپزخونه داشت نشست و شقیقش رو ماساژ داد.
-ارع میام، برای امشبه درسته؟
جونگکوک اره ای زیر لب گفتو سر جاش نشست.
-پس میای؟
تهیونگ خنده ی صدا داری کرد ک جونگکوک از پشت گوشیش اون رو شنید.
-ارع میام، ساعت چنده
-خب از هوسوک نپرسیدم، وقتی برگشت خونه بهت پیام میدم
-باشه
تهیونگ گفت و قطع کرد.
پوفی گفت و تلویزیون رو روشن کردو بی هدف بهش خیره شد.
YOU ARE READING
My diary " Vkook | Completed
Romanceخلاصه: نفس عمیقی میکشمو دفترچه خاطراتم رو باز میکنم. ب صفحاتش نگاهی میکنمو لبخند تلخی میزنم. چقدر زود صفحاتش با زندگی روزمره و تلخ من پر شده بود. "تلخی از شیرینی متنفر نیست، مثل ترکیب قهوه و شکر. تو... ترکیبی از موادای تلخ و شیرینی و همین موجب شده خ...