تویِ آینه از میون پلک هایِ نیمه بازش نگاهی گذرا به خودش انداخت .
دست هایِ کشیده شدش رو گردوند و قوسی به بدنش داد . حرکات بدنش بدون هیچ کنترلی فقط با اون چیزی که پلیر پخش میکرد همراه میشد ، حرکاتی که شاید هارمونی خاصی نداشت اما کنار هم چشم نواز بود .
نمیدونست چند ساعتِ که بی وقفه تویِ اتاق تمرین داره کار میکنه ، فقط یک جمله تویِ ذهنش بود که بدون لحظه ای درنگ با صدایِ خودش تکرار میشد ، برنده شدن . جیمین باید از خودش ، چیزی که هست ، حمایت میکرد و تویِ این رقابت برنده میشد .
با قطع شدن صدا پلک های خسته َش رو باز کرد و چشم هایِ روشنش رو از داخل آینه به هوسوک داد اما هیچ وقت نتونست لبخند تصنعی پسر و نگاه تحسین برانگیز بقیه رو ببینه !
هوسوک جلو اومد و بقیه سال پایینی ها هم وارد شدن .
-تو هم اینجایی مین ؟!
چشم های هوسوک رویِ چهره ی دلنشین پسر چرخید . عرق های ریز درشتی که ترکیب شده بودن با خیسی موهایِ نقره ای رنگش به آرومی از لای اون تارهای نرم سُر میخوردن و روی سرشونه های عضلانی و سرخ شدش جا میگرفتن .
-اوهوم
دستش رو رویِ بازوی جیمین کشید :
-میشه با هم صحبت کنیم ؟!
و منتظر جواب مین نموند و دستش رو پایین کمرش گذاشت و سمت گوشه ای از سالن هدایتش کرد :
-یادته چند روز پیش درمورد دستیار مدل بهت گفتم برای یه عکاسی ... انجامش میدی دیگه ، نه ؟!
هوسوک کمی مکث کرد و بعد به چشم های گنگ و گیجش خیره شد . باید جوری کلمات رو ادا میکرد که پسر باور کنه !
-میدونم برای مسابقه پول و لباس لازم داری ، باید موهاتُ درست کنی و خیلی چیزای دیگه ...
و خنده ی آرومی کرد :
-میدونم که از من َم قرض نمیگیری و نمیخوام به غرورت صدمه بزنم
جیمین لبخند خسته ای زد و چال هاش فرو رفت .
با قرار گرفتن کارتی بین انگشت هاش نگاهش رو از هوسوک گرفت و نوشته هایِ برجسته رو از نظر گذروند "استودیو اریک"
-ممنونم سونبه
و به هوسوک ای که کاپشنش رو گوشه سالن میگذاشت ، نگاه کرد .
-ما میخوایم اینجا تمرین کنیم
و به بچه هایی که همراهش اومدن اشاره کرد
-اوه حتما ... من تمرینم تموم شده دیگه داشتم میرفتم !
چشم های جیمین در لحظه هاله ای از غم گرفت ، ندیده گرفته شدنش آزاردهنده بود ...
"خودتُ جمع و جور کن مین ! "
به خودش تشر زد . سعی کرد افکار ناامیدش رو به اعماق تاریک ذهنش هل بده .
DU LIEST GERADE
𝐘𝐨𝐮 𝐌𝐚𝐤𝐞 𝐌𝐞 𝐃𝐚𝐧𝐜𝐞
Fanfiction🩰 فیکشن: تو باعث میشی برقصم 🩰 ژانر: عاشقانه، اسمات، انگست 🩰 کاپل: یونمین 🩰 نویسنده: روشنا 𓍯 🩰 برشـی از داســـتان : _میخوام وقتی رقصم رو رویِ استیج میبینی پریکامت بریزه ... بیای بک استیج و جوری به فاکم بدی که نتونم رویِ پام بند بشم یونگی بهش...