لیام...لیام پین

44 10 27
                                    

تاحالا انقدر ناتوان تو حرف زدن ندیده بودمش. از منم بیشتر، ماتش برده بود. شوک بزرگی بهش وارد شد. از قیافش خندم می‌گرفت. نمی‌تونست هضم کنه. چشمای گنگش روی من بود. باز برگشتم تو و در رو بستم.

+ باورت نشد ، میخوای واضح تر بگم ؟

چشماشو ریز کرد و لبخندی به اندازه همون زد . دیگه تحمل نکردم . خیلی وقت بود توی سرم تصورش میکردم . اداهای شیرینش مقاومت رو سخت تر کرد . با چند تا قدم بلند و تند خودمو بهش رسوندم . دستامو دور گردنش حلقه کردم و تمام عقده ام رو روی لب هاش خالی کردم . سفت تر از چیزی که بخوام بوسیدمش . حس کردم دیگه نفس نمیکشه که ازش دور شدم . چشماش رو باز کرد .

- کی گفت تمومش کنی ؟

باعث شد بخندم . دستش رو توی موهام برد . جلو نگهم داشت و متقابلا بوسیدم . چسبیدن به تنش ، حس برگشتن به خونه بعد از تبعید داشت ‌. مثل بوسیدن قاصدک نرم و به حرارت شهوت بود. دست هام رو محکم تر دور بدنش گره میکردم ولی حواسم به دستش بود.
وقتی فشار لب هاش کم شد، من بس نکردم. ضربه ایی از گونه و خط فک تا گردنش رو بوسیدم و سرم رو روی شونش گذاشتم . با بوییدنش چشمام بسته شد . رایحه ی تنش عطریه که منو به زندگی برمیگردوند. دلتنگی یه طرفه نبود، اینکه شونه ی تیر خوردش رو با وجود درد زیاد تکون بده تا منو بغل کنه معلوم میکرد کی بیشتر سختی کشیده. بیشتر که نبود البته. موهام رو بوسید و سرش رو روی سرم گذاشت.

- امشب پیشم بمون

+ من بدون ماه‌ام نمیتونم بخوابم

خوشحالی رو توی چشماش میدیدم. درخشش امواج توی چشماش خیره کننده بود.

- دیگه حتی نمیزارم خدا هم بیاد بینمون

لبخند روی لبم نشوند. سرم رو روی سینش گذاشتم.

+ میخوای بخوابیم ؟

- فکر کنم بیخوابی گرفتم. میخوام تا صبح به اندازه ی تمام شب هایی که بغلم نبودی، به زیبایی هات نگاه کنم

از بغل هم بیرون اومدیم. رفت تو قسمت خودش رو تخت دراز کشید، من از طرف دیگه رفتم. لای در بالکن رو باز کردم، روپوش لباس خوابم رو درآوردم و تو تخت بهش ملحق شدم.
صورت هامون روبروی هم بودن. دستمو روی صورتش گذاشتم و با انگشت شصتم نوازشش کردم. یقه ی لباسش یکم باز بود و تیکه ایی از پانسمانش معلوم شد.

+ بیب، چرا زخمتو ازم مخفی میکنی؟

- چیو میخوای ببینی؟

+ من وقتی داشتی عمل میشدی کنارت بودم، بدتر از چیزی نیست که دیدم

- ترسناکه

+ فهمیدم... فکر میکنی ممکنه برای من منزجر کننده باشه

- این زخم رو بدن منه، وقتی من ازش بدم اومده نمیتونم توقع داشته باشم تو بیتفاوت باشی

+ ولی من خیلی دوسش دارم

Blue Aurora | شفق کبودWhere stories live. Discover now