CHAPTER 11

565 89 36
                                    


JENNIE:

"اینجا چیکار میکنی؟"

داشتم دیوونه میشدم. چندبار پلک زدم و سعی کردم یه نفر دیگه رو اونجا ببینم اما اون بود. لیسا دست به سینه کنار در آپارتمانم ایستاده و به دیوار تکیه زده بود. لباسش متفاوت با امروز بود. پیراهنش آبی و روی اون فقط یه کت پوشیده بود، کنی از یقش باز بود. موهاش هنوز شل، بعم ریخته و فوق العاده سکسی بود. چند دقیقه بهش خیره شدم، معمولی به نظر نمیومد. شاید مشروب خورده، این تنها برداشتم بود.

"میس مانوبان، تو اینجا در خونه من چیکار میکنی؟"
پرسیدم.

"اینجا چیکار میکنم؟ من اومدم اینجا چون ازت توضیح میخوام جنی. با باید بگم روبی جین!"

در این لحظه با شنیدن این اسم از دهنش حس کردم خون تو تمام بدنم جمع شده و یهو تو رگام پخش شده. قلبم انقدر با هیجان میکوبید که تپشش رو تو گوشم میشنیدم. حس میکردم بدنم عرق کرده و لال شدم. اون فهمیده؟ تنها سوالم همین بود، چطوری؟؟!؟

"تو... چطوری...."

"مهم نیست چطوری فهمیدم."
سریع و خشن بود. 
"فک کردی میتونی منو گول بزنی؟"

لیسا به طرز متفاوتی چشماش برق میزد، اونا تاریک و مشتاق بودن. با قدمای آهسته بهم نزدیک شد و منو بین در گرفت. چند قدم عقب رفتم تا پشتمو برابرش احساس کردم.

"لیسا من نمیخواستم...."

"لذت بردی؟ اینجوری با من بازی میکنی؟"

"نمیدونستم اون لحظه چه احساسی داشتم، لیسا با لبخند شیطانی مقابلم بود و طوری بازی میکرد که برام ناشناخته بود. اون ازم چی میخواست؟ 

"منظوری نداشتم، فقط... اتفاق افتاد..."

"فقط اتفاق افتاد..."
تکرار کرد.

درحالی که بهم خیره شده بود ساکت موندم.

لیسا گفت:
"تو نباید اینکارو میکردی کیم. نباید اینکارو میکردی."

احساس میکردم قلبم بخاطر تپش زیاد میخواد قفسه سینم رو بشکنه. توی همون لحظه من به در تکیه داده بودم و زنی با نگاه ویرانگرش بهم خیره شده بود. بیانش ترکیبی از خشم، نفرت، میل و تحریک بود. یعنی این امکان وجود داره که تو همچین لحظات پرتنشی حس کنم بهش علاقه دارم؟

"خیلی متاسفم..."
زمزمه کردم.

"نباش، مثل یه ترسو پشیمون نشو."
صداش بی ادبانه بود.
"من درسی بهت میدم که دیگه به من دروغ نگی."

لیسا دستاشو سمت موهای من اورد و چند تار از موهامو به پشت گوشام فرستاد. پوست برهنم رو نوازش کرد و از گردنم بالا رفت تا به صورتم رسید. به چشمام خیره شد که با فریاد میزد و کمک میخواست بعد پوزخند زد.

THE STRIPPER (JENLISA TRANSLATED)Where stories live. Discover now