CHAPTER 6

531 95 26
                                    


JENNIE:

وقتی بالاخره تمرینم تموم شد صدای اروم کف زدنی رو از پشت سر شنیدم. از سر جام بلند شدم و به پشت سرم نگاه کردم اما نور زیاد نورافکن باعث شد که نتونم ببینم کی داره تحسینم میکنه. جلو رفتم و از پله های کوچک که پایین اومدم با لالیسا مانوبان روبرو شدم.

اون لحظه رو میتونم تو سه کلمه خلاصه کنم؛ ترسیده، عصبی و هورنی.

اون زن با چنان اشتیاقی بهم خیره شده بود که حس میکردم بدنم آتش گرفته. به سختی آب دهنمو قورت دادم. بخاطر ترس از درون جیغ کشیدم، اون داشت هویت منو میفهمید و من در آستانه بدبخت شدن بودم.

اروم باش روبی جین اروم باش، نتر رو بی جین نترس. این جمله رو چند بار تو ذهنم تکرار کردم.

"امروز روز نمایش نیست."
گفتم، از بقیه پله ها پایین اومدم و ازش دور شدم.

لیسا پشت سرم راه افتاد.
"میدونم اما نتونستم صبر کنم تا دوباره ببینمت."

صدای خشن و کشیده ای بیرون داد. چشمامو بستم و سعیکردم به حواسم بگم منو جلوی اون زن به لکنت نندازه.جلوی یکی از میزا ایستادم، یه بطری آب بازی کردم و کمی آب سرد خوردم.

اروم باش. با خودم تکرار میکردم که اون نزدیکتر شد.

لیسا هنوز همون لباسی که تو دفتر پوشیده بود، داشت.

"تو فوق العاده بودی، روبی جین."
میتونستم چشماشو روی خودم حس کنم.

نفس عمیقی کشیدم و بدون اینکه ناامیدی درونمو نشون بدم به صورتش نگاه کردم. 

"این فقط یه تمرین بود اما بهرحال ممنونم میس..."
حرفمو تو هوا نگه داشتم.

"لیسا، من لیسا مانوبان هستم."
گفت و دستشو برای احوالپرسی جلو اورد.

با خنده گفتم:
"بهتر نیست، من عرق کردم."

"تو... عالی به نظر میای."
در حالی که هر قسمت از بدنم رو تجزیه و تحلیل میکرد گفت و در کمال تعجب باعث نشد سرخ بشم.
"قبل از این خواستم ببینمت اما بهم گفتن تو با مشتریای کلاب صحبت نمیکنی."

"شنیدم که میخوای منو ببینی اما فک نمیکردم بازم تلاش کنی، خیلی از ادما در اولین تلاش منصرف میشن."

دیدم لیسا داره پوزخند میزنه.
"نمیخواستم اما چیزی از درون بهم گفت که باید دوباره ببینمت."
نزدیکتر از اون چیزی بود که تصور میکردم.
"من زنی نیستم که به راحتی از خواسته هام صرف نظر کنم."

به چشماش خیره شدم، اونا تاریک و متفاوت از حالت عادی بودن. شهوت رو تو چشماش میدیدم.

"دارم میبینم، به نظر میاد یه زن مصمم هستی. چی باعث شد برگردی؟"
قصد داشتم اذیتش کنم.

THE STRIPPER (JENLISA TRANSLATED)Hikayelerin yaşadığı yer. Şimdi keşfedin