CHAPTER 8

651 95 18
                                    


LISA:

در تاریکی، دستامو روی صورتش که حالا از ماسک مشکی که چند لحظه پیش روی صورتش دیدم خالی بود، پایین کشیدم. این رقصنده ویژگی های ظریف و نفس گیری داشت، صورتش لاغر و کاملا کشیده بود. انگشت شستمو از روی گونه هاش پایین کشیدم تا اینکه به لبهای گوشتیش رسیدم. همونطور که لمسش میکردم بی حرکت مونده بود. نوک انگشتامو روی صورتش کشیدم.

"تو خیلی زیبایی، روبی جین..."

لبخند زد. انقدر بهم نزدیک بودیم که نفس گرمشو روی صورتم حس میکردم. اون خم شد و من دیگه میدونستم چه اتفاقی قراره بیوفته.

لبهاشو با مال خودم لمس کردم، گرم و نرم بودن. من نمیتونم احساسی رو که در من بوجود اورده با یه حرکت ساده توضیح بدم. لب پایینش رو مکیدم و بعد خواستار ورود برای عمیق کردن بوسه شدم. روبی جین دهنشو باز کرد و به من اجازه کامل داد، زبونمو اروم دور مال اون پیچیدم و با یه حرکت سریع اونو یجورایی مالکانه سمت خودم کشیدم. لبهاشو به طرز ماهرانه ای میلیسدم. بوسش طعم گیلاس و الکل داشت، مست کننده بود و عقل رو از سرت میپروند. در حالی که با ناخوناش اروم منو میخراشید دستاشو سمت گردنم برد و منو به خودش نزدیک کرد.

همه چیز اونجا، میل و شهوت، مکان و موسیقی، شدت بوسه رو بیشتر میکرد. نوک زبونمو روی لبهاش کشیدم، دوباره اونارو مکیدم و بدنشو با مال خودم به دیوار فشار دادم. با یه بوسه ساده توی یه تاریکی لذت بخشی گم شدم. همینطور که بوسه به آخرش نزدیک میشد روبی جین لب پایین منو یجورایی گرم بین دندوناش کشید که باعث شد ناله کنم بعد دهنمو با اشتیاق بیشتری برای بوسه گرفت. کمرشو محکم فشار دادم تا بدنش بیشتر به مال خودم بچسبه. بدنم آتیش گرفته بود. کتش رو باز و پوست نرمشو لمس کردم. همونطور که زبونمو روی نقطه نبض گردنش میکشیدم حس کردم با لمس میلرزه. و من برام فرقی نمیکرد، بدنم به هر لمسش واکنش نشون میداد.

"لیسا...‌"
صدای تحریک برانگیزش رو توی گوشم شنیدم.

متوقف نشدم، انگشتامو روی ستون فقراتش کشیدم و از روی باسنش پایین رفتم، در حالی که بوسه رو از گردن به لاله گوشش میبردم انگشتامو همونجا نگه داشتم، لاله گوشش رو مکیدم و اون ناله کرد. رشته موهام رو بین انگشتاش کشید و باعث درد لذتبخشی شد اما بعد مجلورم کرد دست نگه دارم. حس کردم سینش با نفسای سنگین بالا و پایین میره. نفس نفس میزد.

دستامو سمت صورتم اوردم تا روسری رو باز کنم و وقتی بهش نگاه کردم اون دیگه ماسکشو پوشیده بود. لبخند تحریک آمیزی روی لباش جمع شده بود.

همینطور که هنوز نفس نفس میزد گفت:
"من باید برم."

بدون اینکه نگاهمون رو بشکنیم به اشتیاق بهم خیره شدیم.

"چی؟ الان؟ باهام بمون."

"نمیتونم..."

"میتونی روبی جین. یه بوسه کافی نیست، خدایا!"
گفتم و دستامو به کردنش رسوندم.

THE STRIPPER (JENLISA TRANSLATED)Onde histórias criam vida. Descubra agora