𝕕𝕣𝕦𝕟𝕜

356 70 5
                                    

وویت را ابتدا بِچِکان💜🌸

" خب هیونگ نظرت درباره دوستم چیه؟" تهیونگ و جانگ کوک کناره جین نشسته بودن و با هیجان ازش سوال میپرسیدند.

"امم..نمیدونم واقعیتش ، ادمه خوبی به نظر میرسید اما میدونی که واقعا سخته از کسی که تازه باهاش آشنا شدم خوشم بیاد "

"اوکیه هیونگ هر چقد زمان نیاز داری هست.اصلا لازم نیست عجله کنی ولی باید بدونی که هیونگ-سیک واقعا ادمه خوبیه و لیاقته شانسه بودن با هاتو داره"

جانگ کوک بهش لبخند زد و اونم بهش لبخند متقابل زد.

در واقع جین از همون اولم ازین ایده خوشش نمیومد ازون جایی واقعا براش سخت بود که عاشقه مرده دیگه ای بشه در حالی همین الانش عاشقه یکی دیگست.اخه ادم چقدر میتونه عوضی باشه.

بعده گفت و گویه کوتاهی که با هیونگ-سیک داشتن به یه کارائوکی* رفتن. جین میخواست که سر حال بیاد و یه شروع جدید داشته باشه.

*I'm the one I should love ; in this world ; not so perfect but so beautiful*

جین رسما کونش خودشو موقعه اهنگ خوندن پاره کرد در حالی که درباره زمان هایی که با نامجون گذرونده بود فکر میکرد. درباره لحظاته خوب و بدی که باهاش داشت. درباره اینکه که چطوری اونو در لحظه دور انداخت گریه میکرد و میخوند.

"کسکش"جین به فهش دادن ادامه داد.

" هیونگ مست شدی بلند شو بریم خونه " تهیونگ از بازو یه جین گرفت و بلندش کرد و به سمته بیرون هدایتش کرد.

جین به طرزه وحشتناکی خر مست بود جوری که حتی نمیتونست راست وایسته. اون همش در حالا فهش دادن به به یک اسم بود که از اون موقع داشت دربارش میخوند.نامجون.

تهیونگ یه تاکسی برایه جین گرفت ازون جایی که از نیمه شب گذشته بود و جینم بسی مست بود.

"لطفا مواظبه خودت باش" جانگ کوک پوله تاکسی رو داد و بهش آدرسه خونه جین روبه راننده داد. جانگ کوک میخواست باهاش بره ازون جایی که مست بود ولی جین سرزنشش کرد سره اینکه هیونگشه و لازم نیست مواظبش باشه.سعی کرد وارده تاکسی شه و جین خیلی شیک از تاکسی شوتش کرد برون و چون نمیخواست بیشتر ازین ابروریزی درست کنه به راننده گفت که حواسش به جین باشه.

بعد از گذشته نیم ساعت جین احساسه سرگیجه و همینطور حالت تهوع داشت

" لطفا نگه دارید ، احساس میکنم میخوام بالا بیارم " جین وسطه راه یهویی داد زد.

" جوونایه این روزی" راننده تا همین الانشم به خاطره سر صدا هایه جین اعصابش خورد بود و حالام این.

پس هم جین از ماشینش خارج شد گازو گرفت و جین رو وسطه جاده تو اون شبه سرد تنها گذاشت.

صبر کن..یااا..پیری برگرد...ای عوضی" جین شروع به فهش دادن و داد زدن کرد ولی اون واینِمیستاد .و حالام دیگه از دیدش خارج شده بود .

"این جا کجاست؟میخوام برم خونه.جانگ کوک-آه من میترسم.میخوام برگردم خونه جانگ کوکی" جین شروع کرده به ناله کردن و گریه کردن مثله یه بچه وسطه جاده در حالی که کاملا مستو پاتیل بود.

خیلی یهویی از پشته سرش صدایی شنید ، صدایه خیلی آشنا.

" اینجا چیکار میکنی؟ شت مستی؟ واقعا چرا همش پستمون بهم میخوره درحالی همیشه یکی مون مسته این وسط ؟"

جین به سمته صدا چرخید و نامجونی رو دید که دست به سینه واستاده بود و بهش زل میزد.

"نامجون-آه...من میترسم " اشکایه جین بیشتر ریخت و نامجون احساس کرد قلبش ذوب شد وقتی جین تنها اونو (نامجون-آه) صدا کرد.

" عیبی نداره جین...خودم میروسنمت خونه."

نامجون جین رو بغل کرد و واقعا نمیدونست چرا ولی به هر حال اینکارو کرد و اون واقعا گرم بود. و کاملا مطمئن بودش که قلبش دیوانه وارد داره میزنه." شت چِم شده من؟"

" نــــــه.من نمیخوام باهات بیام...تو بدی...تو جینی رو به گریه میندازی ...تو به جینی آسیب میزنی." جین لباشو آویزون کرد.

" گوش کن جین ، تو که بچه نیست . پس انقدر مثلش رفتار نکن . به خاطره همین رفتارات بود که ازت زده شدم ."

" خفه شو و گمشو ...من بهت نیاز ندارم" جین سعی کرد ازش دور شه ولی نامجون خیلی سریع از دستش گرفت" اما با این حال..اما با این اینکه این جوری رفتار میکنی ، بازم هر کاری میکنم نمیتونم ازت دور شم؟" نامجون تقریبا نا واضح این حرف رو زد.

"جانم؟!"

"هیچی. بزن بریم" بعد خیلی شیک انداختش رو دوشش و به سمته خونه جین رفت^_^

├╣-----╀╀❀╀╀-----╠┤

کارائوکی: محلی که درش آهنگ  میخونند(اوتاکو ها باهاش آشنایی دارن😁)

جین هارت بروکنم💔😢

نامجون پسره جذابه لعنتیم قربونش برم😗💟

به نظرتون تو قسمته بعد برایه جین چه اتفاقی میوفته؟

ویی فرزندانم واقعا از شرایطه وویت دادنتون راضی بیدم

ویی فرزندانم واقعا از شرایطه وویت دادنتون راضی بیدم

Ops! Esta imagem não segue nossas diretrizes de conteúdo. Para continuar a publicação, tente removê-la ou carregar outra.

همین گونه ادامه بدید فرزندانم

وویت : 25

وویت و کامن فالو یادتون نره✤✤

با تشکر: 𝕯𝖎𝖇_𝕯𝖎𝖇

✦𝒔𝒖𝒈𝒆𝒓 𝒃𝒂𝒃𝒚✦(𝒏𝒂𝒎𝒋𝒊𝒏)❖𝑻𝒓𝒂𝒏𝒔𝒍𝒂𝒕𝒆𝒅❖Onde histórias criam vida. Descubra agora