𝕛𝕖𝕒𝕝𝕠𝕦𝕤𝕪

283 63 32
                                    

وویت را ابتدا بچکان💜🍀

"یااا خوده خدا قلبم اومد تو دهنم بابا" جانگ کوک واقعا سوپرایز شد وقتی دید یه مرده غریبه رویه مبله خونه جین دراز کشیده و در حال حاضر همزمان با خاروندن پس سرش از رو مبل بلند میشه.

جانگ کوک صداشو برد بالا وقتی فهمید اون مرد نامجون هست

: "تو اینجا چه غلطی میکنی دوباره ؟"

نامجون از رویه عصبانیت برایش دندان قروچه کرد : "جین مست بود دیشب.اخه کدوم خری برادره مستشو نصفه شبی ول میکنه؟"

جانگ کوک وقتی متوجه اشتباهی که مرتکب شد بود شد گفت :

"چی؟ شت! من خودمم یکم مست بودم ، حالش خوبه ؟ بزا برم چکش کنم ."

"حالش خوبه ، خوابیده ."

"اوه"جانگ کوک یه مقدار خیالش راحت شد " به هرحال ممنون"

"ها؟عیبی نداره" نامجون با حالتی معذب جواب داد.

نامجون یه مقدار خجالت زده شد به خاطره تشکره جانگ کوک چون بیشتره مواقع در حاله توپیدن بهش هست.

جانگ کوک چشماشو براش چرخوند " حالا که اینجام میتونی دیگه شرتو کم کنی."

"باشه ...دیگه رفعه زحمت میکنم."نامجون وقتی قصد کرد بره جین رو دید که در حالی که به ارومی از پله ها پایین میومد چشماشو به طرزه نازی میمالونه و اون واقعا هرچه قدرم سعی میکرد نمیتونست چشماشو از همچین موجود کیوتی بگیره.

"جانگ کوک_ آه؟"جین هنوز تو خواب و بیداری بود و خمیازه هایه کیوتی میکشید.

"شت هیونگ..شلوارت...شلوارت کجاست؟"

جانگ کوک سرشو به طرفه نامجون برگردوند و با عصبانیت بهش چشم غره رفت " تو این کارو کردی؟ تو فقط بهش کمک کردی که بعدش همچین کاری باهاش بکنی؟ د لعنتی تو اخه مرضت چیه؟ چقدر دیگه درد قصد داری بهش وارد کنی ؟ چطور تونستی ازش سوء استفاده کنی وقتی که مسته؟"

جانگ کوک خیلی عصبانی بود ، و وقتی میگم خیلی منظورم خـــــیلی هست" به خدا قسم که اگه یه بار دیگه تورو نزدیکش ببینم دیگه واقعا تک تکه استخوان هاتو میشکنم."

" یــاه جانگ کوک بس کن... اون هیچ کاری نکرده."جین دیگه کاملا بیدارشده بود.

جانگ کوک با دستش به سمته نامجون اشاره کرد : "اخه از کجا میتونی همچین چیزی بگی هیونگ؟ تو که مست بودی و خودتم خوب میدونی اون چه ادمیه ، یه عوضی تمام عیار."

✦𝒔𝒖𝒈𝒆𝒓 𝒃𝒂𝒃𝒚✦(𝒏𝒂𝒎𝒋𝒊𝒏)❖𝑻𝒓𝒂𝒏𝒔𝒍𝒂𝒕𝒆𝒅❖Wo Geschichten leben. Entdecke jetzt