هوای خنکی که تو اتاق میپیچید باعث میشد سردش بشه پتو رو بالا تر کشیدبا صدای خنده مردونه ای که تو گوشش پیچید با کنجکاوی چشماش و باز کرد
جونگ کوک رو تخت نشسته بود و داشت با دندون های خرگوشی کیوتش نگاهش میکرد: پاشو پادشاه ساعت هشته
وی نگاهی به چشمای جونگ کوک کرد و تمام خاطرات دیشب مثل یه فیلم جلوی چشماش به راه افتاد نگاهی به اتاق کرد البته که تو اتاق خودش نبود
دستش به بدنش نزدیک بود اما نمیتونست گرمای تنش و حس کنه پس حتما لباس تنش بود نگاهی به بدن خودش کرد و دید لباس خوابش تنشه جونگ کوک از روی تخت بلند شد و گفت: من دیشب تنت کردم ولی فرصت نکردم موهات و خشک کنم امیدوارم ....با عطسه ای که وی کرد حرفش نصفه موند با خنده ادامه داد: انگار سرما خوردی بذار برات چند تا چیز میارم سریع خوب میشی
وی رو تخت نشست و از دردی که تو کمرش پیچید اخم کرد جونگ کوک که تیشرت و شلوارک سیاه رنگی داشت از اتاق خارج شد وی به وسایل اتاق نگاه کرد تلاش کرد بلند شه اما بدنش درد میکرد با هزار بدبختی بلند شد و به سمت دستشویی رفت تو آینه تونست لبا و گردن کبودش و ببینه لباش و آروم گزید و لباسش و در آورد نزدیک سینه هاش یکم کبود بود و همین باعث میشد با لذت لبخند بزنه به اینکه شاید با این عشق بازی تونسته بیشتر بهش نزدیک بشه
بعد از روتین صبحگاهی به اتاق برگشت و همون جا خواهرش و دید
جیو خودش و تو بغل وی انداخت و گفت: یاااااااااااااااااااااااااااااااا چرا نگفتی اینجایی کل قصر و دنبالت گشتم قبض روح شدم
وی کمرش و نوازش کرد و گفت: من خوبم نونا تو حالت چطوره
دختر و از خودش جدا کرد تا چهرش و راحت تر ببینه دستش و رو گونش کشید و گفت: رنگ و روت که خوبه تب هم نداری فکر کنم اوکی ای
جیو لبخند زد و گفت: من خوبم تو چطوری
وی عطسه ای کرد و گفت: یکم سرما خوردم دیشب موهام و بعد حموم خشک نکردم ولی اوکیم
دختر لپاش و کشید و گفت: امروز تولدته جناب پادشاه
وی لباش و جلو داد و گفت: حوصلش و ندارم
جیو اخم کرد و گفت: برای من بهترین روزه باید آماده شی
همون لحظه جونگ کوک با سینی بزرگی پر از غذا و دارو وارد شد سینی رو روی میز گذاشت و گفت: خوش اومدید شاهزاده
جیو لبخندی زد و گفت: ممنونم جونگ کوکا من باید برم به کارا برسم مراقب وی باش
جونگ کوک تعظیمی کرد و گفت: حتما شاهزاده
بعد رفتن جیو وی رو تخت نشست و گفت: این همه دارو نیاز بود؟؟
جونگ کوک سوپ و جلوش گذاشت و گفت: این و بخور بعد داروهات
YOU ARE READING
kookv violet planet [ Completed ]
Fanfictionسیاره بنفش🍸 زوج : کوکوی یونمین ژانر: تخیلی عاشقانه امپرگ سیاره وایولت سیاره ای خارج از منظومه شمسی جایی که تا به حال کسی ندیده پادشاهی که به یه انسان دل داده