تو اتاق بزرگی نشسته بودن
دو تا میز بود و هر کدوم پشت یکی نشسته بودن
پرونده های زیادی تو اتاق بود و هر دو سرگرم کارشون بودن
به دلیل احداث راه آهن تو شهر های کوچیک کار وی سنگین شده بود مسائل بودجه و شکایات و مهندس های احمق و البته حقوق کارگر ها سرش و خیلی شلوغ کرده بودآخرین برگه رو میز کوبید و گفت: کی این احمق ها رو فرستاده سر همچین چیزی
جونگ کوک که تو کت و شلوار مشکیش خیلی زیبا شده بود گفت: چی شده مگه
وی صورتش و ماساژ داد و گفت: دارن گند میزنن فکر کنم باید خودم برم یه سر بزنم
جونگ کوک نامه ای برداشت از جاش بلند شد رو میز وی نشست و گفت: نمیتونی بری جناب پادشاه
وی نامه رو باز کرد و خوند قرار بود امروز چند تا خیاط برای دوختن لباس بیان و همینطور لیان، تا درباره نحوه برگزاری جشن بپرسه
وی نامه رو بست و گفت: اما چرا اینقدر زود؟؟
جونگ کوک به دستش تکیه داد و گفت: تا دهن وزار رو ببندم دو روز پیش یه جلسه باهاشون داشتم و تأکید زیادی میکنن که کشور به یه نفر دیگه برای اداره نیاز داره قبل از اینکه بتونن دربارت چرت و پرت بگن قبول کردم ازدواجمون و تو سالگرد تاجگذاریت بگیریم
وی نفس حبس شدش و بیرون داد و گفت: ا..اما تو آماده ای براش؟
جونگ کوک خم شد و لباش و بوسید و گفت: چرا آماده نباشم پادشاه
وی لباش و مکید و گفت: فکر میکردم به زمان بیشتری نیاز داری
کوک گردن وی و گرفت و لباش و مالکانه مکید و گفت: نیازی نیست وقت تلف کنیم من از این ازدواج مطمئنم
وی با لبخند قشنگش خودش و یکم بالا کشید و لبای مرد و گاز گرفت
: اهم
جونگ کوک از وی جدا شد و به لیان که اونجا وایساده بود نگاه کرد و گفت: یکم بی ادبانه نیست که بدون در زدن وارد میشید؟؟
لیان نگاهش کرد و گفت: متاسفم شاید آروم در زدم و متوجه نشدید
وی بزاقش و قورت داد و گفت: بشینید
لیان رو صندلی چرمی جلوی میز نشست و گفت: همونجور که میدونید اومدم راجب مراسم حرف بزنم
وی سرش و تکون داد و گفت: جونگ کوک بهم گفته
لیان دفترچه ای در آورد و گفت: خوب راجب تزیینات چه نظری داریدوی نگاهی به جونگ کوک کرد و گفت: بگو کوکی
جونگ کوک دست وی رو گرفت و گفت: اممممم میخوام همه تالار اصلی با پارچه های سفید تزیین بشه و رشته های نقره ای از سقف آویزون باشه
وی با لبخند گفت: واو خیلی قشنگ میشه
جونگ کوک پیشونیش و بوسید و گفت: البته که میشه عزیزم
DU LIEST GERADE
kookv violet planet [ Completed ]
Fanfictionسیاره بنفش🍸 زوج : کوکوی یونمین ژانر: تخیلی عاشقانه امپرگ سیاره وایولت سیاره ای خارج از منظومه شمسی جایی که تا به حال کسی ندیده پادشاهی که به یه انسان دل داده