♧17♧

376 114 121
                                    

″دوست داری پایان داستانمون چه جوری باشه؟ ″

″ بس کن... یه بار نظرم رو راجب شروعش گفتم و تو به محض شنیدن اولین جملم، خیلی راحت اون رو زیر سوال بردی. پس نمیخوام با یه پایان بندیه تخیلی و دل خوش کننده خودم رو احمق جلوه بدم! ″

″من میخوام نظرت رو راجب تنها لحظه از زندگی انسان که اراده و اختیار ، تنها افتخارش میشه بدونم. ″

″افتخار؟ پایان دادن به زندگی اونم زود تر از زمان مقرر شده ، جز گناه چیزی نیست. ″

″فقط بگو... لطفا! ″

″خب...دوست دارم موقعی که خوابم بمیرم
در آرامش... بدون درد و در کنار تو .″

″اینکه تو یه جای جدید چشم باز کنی ترسناکه...
اونم با تو!″

″بهم اعتماد نداری؟ فکر میکنی اونقدری که لازمه قدرت ندارم تا نذارم بعد از مرگ از چیزی بترسی؟″

″میدونی بزرگ ترین ترس انسان چیه؟ ″

″نمیدونم... شاید همین مرگ؟ ″

″اوهوم″

″خب که چی؟ ″

″من جوابت رو دادم .″

″باز داری مسخرم میکنی؟ ″

″خوب به حرفام گوش کن «وانگ ییبو»!
من دو دستی برای خودم قبر میکنم و جسمم رو تو گور میذارم تا تو بالای سرم راه بری و بخندی. ″

″یعنی چی؟ این همه کاریه که از دستت بر میاد؟ پس اون حرفا که راجب اراده و اختیار میزدی چی بود؟ واقعا یه همچین پایانی برای خودمون میخوای؟ ″

″این فقط آخر کار منه.. من اراده ای رو خودم ندارم،این بخش از تعریف انسان در نظر دیگران برای من اضافیه..
برای به زانو دراوردن دنیا هم که شده زندگی رو تسلیمت میکنم تا با گذشت زمان و پیر شدنت هر لحظه خدا رو به گریه بندازی..″

″این پایان احمقانه و مفتضح رو برای همون تیکه پاره سنگ تو جمجمه خودت نگه دار «شیائو ژان»!
این فکرای مسخره رو فقط یه انسان ترسو برای خودش سرهم میکنه!
من قرار نیست ثانیه های زندگیه تو رو بدزدم تا با کنار هم گذاشتنشون ساعت های عمرم رو طولانی کنم!
بمیری..میمیرم.
بمونی.. میمونم.
نفس بکشی.. نفس میکشم و اگه اراده کنی که نباشی اراده میکنم که نباشم!
این تعریف درسته اون چیزیه که داشتی راجبش حرف میزدی.
پایان تو هرچی که باشه من به هر دری میزنم تا همون سناریو رو برای خودمم بچینم. حتی اگه باعث شه زمین و زمان بهم بخندن!″

″دیدی درست گفتم؟″

″چیو؟ ″

″بزرگ ترین ترس انسان مرگ نیست....″

---

هوای گرفته صبح گاهی ردپایی بود از فاجعه روز قبل ، که ژان با دنبال کردن اونها خودش رو وسط قبرستون تاریک و سرد پیدا کرد.

✺Gomeηasai till the Eηd✺′ʸⁱᶻʰᵃⁿ′Donde viven las historias. Descúbrelo ahora