ساعت ۶ صبح با صدای الارم گوشی از خواب بیدار شد.با دیدن تهیونگ رو به روش یه لبخندی بی اختیار رو لباش شکل گرفت.سعی کرد بدون اینکه پسر رو به روش رو بیدار کنه از جاش بلند شه ولی تهیونگ حلقه ی دستش رو دور کمر جونگکوک محکم تر کرد و با صدایی بم و خماری که معلوم بود تازه از خواب بیدار شده گفت:یکم دیگه بلند میشیم بیا چند دقیقه همینطوری بمونیم.
جونگکوک یه نگاه خنثی ای به تهیونگ انداخت و با پاش اونو از روی تخت هل داد تا تهیونگ بیفته پایین.ولی لحظه ی آخر که داشت میوفتاد از جاش بلند شد و کنار تخت ایستاد.تهیونگ که از پر رویی بچه رو به روش خنده اش گرفته بود.رفت روی پاهای جونگکوک نشست و با دست چپش دست های جونگکوک رو گرفت برد بالا سرش و گفت:دیشب خوب ازم ممنون
بودی.الان چی شد؟؟جونگکوک که از نقشه ی شوم تهیونگ با خبر شد گفت:خب که چی؟میخوای چیکار کنی؟ازت ممنونم درسته.ولی فکر نکن بهت پا بدم.
تهیونگ خندید و گفت :فکر کنم گفته بودم منم استاندار های خودمو دارم.بعد از تموم کردن جمله اش شروع کرد به قلقلک دادن جونگکوک .
تا زمانی که جونگکوک بنفش بشه ادامه داد ولی بعدش گذاشت نفس بکشه .
دست تهیونگ دوباره داشت نزدیکش میشد که جونگکوک با خنده داد زد:باشه باشه غلط کردم بیا بغلم.
تهیونگ هم پوزخندی صدا داری زد و از اتاق خارج شد.جونگکوک شکه شده به آینه نگاه کرد و گفت:اون الان منو رد کرد؟؟
الان...من...ایششششوقتی در رو بست به در بسته تکیه داد و دستش رو قلبش گذاشت.و با خودش گفت:این بچه آخر کار دست خودم و خودش میده.
*********************************
ساختمون ثبت اسناد ساعت 5 p.m:تهیونگ: جونگکوکا میتونی اینو تو...
حرفش با صدای باز شدن یهویی در نصفه موند.
تهیونگ :کسی بهت یاد نداده در بزنی بعد بیایی تو؟
جین:زر نزن بابا. یه خبر خیلی داغ دارم.حدس بزن چی شده؟هوسوک...
جونگکوک که توی این چند روز هوسوک تبدیل به بهترین دوستش شده بود با نگرانی سرش رو بالا آورد و به جین خیره شد.
جین ادامه ی حرفش رو آروم تر گفت:هوسوک رو یه پسره کراش زده
تهیونگ و جونگکوک با هیجان و صدای بلندی گفتن:جدی؟؟
جونگکوک:چرا خودش بهم نگفت؟اسمش چیه؟
جین سوال دوم جونگکوک رو ایگنور کرد گفت:خب خودتون رو برای خبر خوب دوم آماده کنین.قراره امروز با جیهوپ بیاد اینجا.الان هم تو راهن چند دیقه دیگه میرسن
KAMU SEDANG MEMBACA
The Smile Has Left Your Eyes
Romansa♾اسم داستان:لبخند پرکشیده از نگاهت ♾وضعیت :پایان یافته ♾ کاپل ها:ویکوک-هوپمین-نامجین زمان اپ:بیشتر اوقات شنبه ولی خب ممکنه زودتر هم اپ کنم♾ ♾ژانر:عاشقانه/اسمات/فان یه نکته رو باید توی پرانتز بگم که این داستان بر اساس واقعیته با یه کوچولو تغییر و کلا...