♣︎18♣︎

373 105 33
                                    

″راجب اون فرضیه که میگه چرا خدا نمیذاره بعد از مرگمون دوباره به این جهان برگردیم شنیدی؟″

″مثل اینکه از این به بعد هر سری که میبینمت باید انتظار یه همچین مکالماتی رو داشته باشم درسته؟ ″

″نه...قول میدم این اخریش باشه.″

″نمیدونم تو منظورت کدوم تئوریه ولی من شنیدم که دژاوو ها درواقع بخشی از خاطرات زندگی قبلیه ما هستن و این یعنی ما حداقل هرکدوممون دوبار تو این جهان زندگی میکنیم.″

″و-؟ 

″زندگیه اولمون رو صرف پیدا کردن کسی میکنیم که دوستش داریم و تو زندگیه دوم  همراه با اون میمیریم. ″

″میدونی کجای این تئوری اشتباست؟″

″کجاش؟ ″

″ما دوبار زندگی میکنیم ولی بدون هیچ خاطره و ذهنیتی! 
تو همون مسیر اشتباه پا میذاریم و تمام تلاشمون رو برای تحقق بخشیدن به پایان اسفناکمون به کار میبریم؛ 
حالا فهمیدی مگه نه؟ 
ما اون شخص رو پیدا نمیکنیم ...فقط یاد میگیریم که چطور از دستش بدیم.
اونم دوبار!

---

~من باهات قهرم! 

همزمان با گفتن این جمله پسرک با عصبانیت پشتش رو به جین کرد و دستاشو مقابل سینش تو هم فرو برد. 

-کوک... 

جین با ناراحتی اسم پسرک رو صدا زد اما وقتی واکنشی ندید دستش رو جلو برد و به قصد برگردوندنش رو شونه نحیفش گذاشت. 

-اخه چرا ناراحتی؟ 

بعد از ظهر بود که جین قبرستان رو ترک کرده بود و بدون اینکه متوجه باشه قدم هاش اون رو به جایی کشونده بودن که تنها دلیل نفس کشیدن مرد رو بین دیوارای متزلزل و نا استوارش جا داده بود 
هرچند اگه یه روز همین دلیل کوچیک و نا بالغش رو هم ازش میگرفتن اون مجبور به نفس کشیدن بود
″زندگی″ بهترین مجازات برای کسیه که با تمام وجود دنبال کور سوی امیدی از ″مرگ″

پسر هفت ساله که با شنیدن سوال مرد به حالت انفجار رسیده بود رو کرد به مرد  و با چهره اخمالود و لحن معترضی جواب داد. 

~برام کادو نیاوردی! 

جین با شنیدن این حرف جا خورد . 

-کادو واسه چی؟ 

پسر کوچولو که دید عموش خیلی از مرحله پرته خشمگین تر از قبل فریاد زد:

~امروز تولدم بود!! 

به محض دادن این خبر به چشمای گرد شده مرد خیره شد
منتظر شنیدن هر جمله ای بود.. 
عذرخواهی و یا هر بهانه ی دیگه ای که آدم بزرگا برای سر هم کردن اشتباهاتشون اون رو به زبون میارن تا دهن بچه هاشون رو یه جوری ببندن. 

✺Gomeηasai till the Eηd✺′ᴺᵃᵐʲⁱⁿ′Where stories live. Discover now