″یه فرصت دیگه...″
″چیزی گفتی«نامجون»؟ ″
″راجب اون تئوری... به نظرت ممکن نیست که یه شانس سومی هم وجود داشته باشه؟ ″
″اوه جالب شد ،حالا تو کسی هستی که داره یه همچین بحثی رو شروع میکنه!؟″
″این همه تو... یه بارم من. ″
″درسته...خب بگو ببینم دقیقا منظورت چیه؟″
″سری قبل ما تا اونجایی پیش رفتیم که هرکس دو بار زندگی میکنه و تو زندگیه دوم به جز یه سری خاطرات کم رنگ که با تداعی شدنشون تو خواب هامون ثابت میکنه تو همون مسیر قبلیم چیزی نداریم.″
″اوهوم.. همین بود.″
″چرا میگیم دو بار؟ چرا بیشتر نه؟ کی این محدوده رو تعیین کرده؟ ″
″میخوای بگی ممکنه بیشتر باشه؟″
″معلومه! اگه یه نفر نتونه تو زندگیه دوم به خواستش برسه پس دلیل این مردن و زنده شدن چیه؟ این همه تلاش میکنیم برای رسیدن به هیچ؟ به نظر من تعداد دفعات زندگیه ما متفاوته... تا زمانی که نتونیم به خواستمون برسیم به یه نحوی دوباره برمیگردیم.″
″نمیدونم، شاید تو درست میگی..″
″فکر میکنم این خیلی معقول تر از اون تئوریه احمقانه ایه که تو رو با شنیدنش اینطور ناراحت و دمق کرده.″
″اگه این درست باشه...اگه ما بهم نرسیم...اگه یه فرصت دیگه داشته باشیم ... دوباره میای پیشم؟ بخاطر من..برمیگردی؟ ″
″اگه؟ بهتره این کلمه شک برانگیز رو از جملت حذف کنی پسر دوست داشتنیم.
مهم نیست کجا..من به جبران تمام زندگی هایی که میتونستم داشته باشمت و نداشتمت برمیگردم تا باهات زندگی کنم.
فقط اون موقعست که روح خسته از سفر طولانیم بهم لبخند میزنه و میگه :
″حالا وقت استراحت...تبریک میگم کیم نامجون″---
~از طرف عمو جینم یه گیتار .
پسر بدون هیچ اشتیاقی گفت و بدون اینکه حتی زحمت دراوردن گیتار رو از کیف محافظش به خودش بده نیم نگاهی به پایه میز انداخت تا همه متوجه حضور ضد حال ساز قدیمی که حسابی تو مهمونی جا باز کرده بود بشن.
جین که چند متر اون طرف تر در حال تزیین قسمت مشخص شده ای از اتاق برای گرفتن عکس بود با شنیدن این لحن عصبی و آشفته پسرکش لبخندی زد.
=اوه یه گیتار.. این عالیه!
اگه از کوک میپرسیدن که کدوم یکی از دور و بریات تو بدترین زمان ممکن غیر معمول ترین رفتار ها رو از خودشون نشون میدن مدال نقره رو مینداخت گردن دونگ هیون و با افتخار عموی لجباز و خود سرش رو صدر نشین لیست میکرد.
YOU ARE READING
✺Gomeηasai till the Eηd✺′ᴺᵃᵐʲⁱⁿ′
Romance{𝘊𝘰𝘮𝘱𝘭𝘦𝘵𝘦𝘥} ″امروز دوباره با مامان بابام بحثم شد...″ ″بخاطر من؟ ″ ″بخاطر علاقم .″ ″متاسفم...″ ″بابت علاقم؟″ ″نه! نمیدونم... بابت اینکه بخاطر من اذیت میشی″ ″ولی من دوستش دارم...″ ″پس تا آخرش شرمندتم″ ″منم تا آخرش عاشقتم...″ ※Couple: Namjin※ ...