لازم دونستم اینو اول کاری بگم که فقط 3 وانشات اول بوک دختر پسریه بعدش همشون کاپل های بی تی اس هر پارت کاپل های متفاوت با ژانر های متفاوت داره پس ووت بدین و به ریدینگ لیستاتون اضافش کنین 💜
_________________________________________وانشات ا/ت و یونگی
ژانر :اسماتبازم اون شرکت لعنتی..... هوووف
در اسانسور باز شد و رفتی سر جات نشستی برنامه هاتو درست میکردی که در باز شد و رئیس اومد تو
+ سلام رئیس، ظهرتون بخیر
- قهوه مو بیار اتاقم
و درو اتاقشو کوبید رو هم
ا ههههههههههههههه پسر ههههه ی ایکبیرییییییی وااای خداااا خودمو جررر میدم اخر سر از دست این از خود راضی
و موهاتو با حرص کشیدی و به سمت ابدارخونه رفتی
اخه این خراب شده سرایدار هم داره چرا من باید قهوه ی این عن اقا( ببین ا/ت داری زیااادی میشییااا شیطونه میگه بزنم لهش کنم پوووف )
قهوه شو درست کردی و رفتی به سمت اتاقش درو زدی که با صدای بله رفتی تو
+ رئیس قهوه تون
و قهوه رو گذاشتی رو میزش کنار دستش که چرخید و دستش خورد بهش و کل قهوه ریخت رو کاغذایی که از صبح به زحمت همشونو تایپ کرده بودی
_ کوری؟! چرا اینجوری کردی؟!
+ رئیس شما دستتون خورد
_ خوب تو چرا اینجا میزاری که دست منم بهش بخورن تا بریزه؟! اههه به گند کشیدی اینجا رو
+معذرت میخوام رئیس الان یکی جدیدشو میارم( تو دلت : به خدا اگه به این کار احتیاج نداشتم هاااا اون موقع میفهمیدی چیکارت میکردم حیف )
_ بهتره همینکارو بکنی ولی قبلش اینجا رو تمیز کن
برکه هارو برداشت و پارشون کرد و انداختشون تو سطل اشغال و رو بهت گفت
_تا شب ساعت ۸ وقت داری همشونو بیاری واسم فهمیدی؟! حالا هم برو یکی جدیدشو بیار واسم
+چشم
روی میزو با حرص تمیزش کردی و رفتی واست یه قهوه ی دیگه بردی و وقتی برگشتی سر میزت دیدی ساعت ۵ عصره هووووف هیچ جوره امکان نداشت تا ساعت ۸ اون برکه هارو برسونی ولی خوب نشستی پشت کامپیوتر و شروع کردی نوشتن
با صدای زنگ گوشی رو برداشتی که دیدی شماره اتاق رئیسه
+ بله رئیس؟! بفرمایین
_ با برکه ها بیا اتاقم
و بدون اینکه بزاره حرفی بزنی قطع کرد
پوف خسته ای کشیدی و بلند شدی اونایی که نوشته بودی رو چاپ کرده بودی پس برشون داشتی و رفتی سمت اتاق با دو دقه به در وارد شدی و رفتی سمت میزش سرش پایین بود پس برگه هارو همینجوری گذاشتی رو میز که دست برد سمتشون برشون داشت یه نگاه به برگه ها کرد بعد سرشو بلند کرد
_داری شوخی میکنی؟! بقیش کو پس؟!
+ رئیس فقط اینا رو تونستم بنویسمشون خیلی زیاد بودن و خوب
_اوه بیبی گرل پس که اینطور..... اوکیه
با حرفاش یه لحظه کپ کردی... بیبی گرل؟ اوکیه؟! واااات؟
صندلیشو کشید عقب بلند شد و کتشون در اورد کراوات شو شل کرد و میزو دور زد و اومد جلو روت وایساد و هم شد سمتت که خم شدی عقب تا صورتش نخوره بهت
_بیبی گرل هایی که وظیفشونه درست انجام نمیدن باید تنبیه شن نه؟! هوم؟!
+ ر... رئیس... چی.. دار.. ین میگین؟! بری....
که حرفات با کوبیده شدن لباش رو لبات نصفه موند داشتی تقلا میکردی و هی هلش میدادی عقب ولی اون تکونی نمیخورد و ادامه ی کارشو انجام میداد بعد از چند مین نفس کم اورد و در حد چند میلی ازت فاصله گرفت
_بیبیم شو!
+چی؟! چی داری میگی تو؟! برو کنار من میرم
_پس میخوای لج کنی اره؟! هوم؟! بد تنبیه میشی پس
دستتو محکم گرفت و از شرکت کشیده بیرون انداختت تو ماشینش و خودشم سوار شد و درو قفل کرد
تقلا میکردی و داد میزدی
+ لعنتیییی چیکار میکنی یی ولم کننده وایسا اااا ماشینو نگه دااااد کجا داری میبرییییم؟!
که با دادی که زد خفه خون گرفتی و اشکات سرازیر شد
_خفه میشی یا خودم بلدم خفت کنم هوم؟!بعد از ده مین رسیدین به یه خونه ی شیکی پیاده شد و تورو از ماشین کشید بیرون
با گریه التماسش میکردی که بهت کاری نداشته باشه ولی اون بدون توجه به هر چیزی داشت تو رو دنبال خودش میکشید توی خونه درو باز کرد و رفتین تو دستتو کشید و بردتت به طبقه ی بالا تو یه اتاق بزرگ که یه تخت خیلی بزرگی روش بود
تم اتاق سیاه بود و این یکم بهت ترس میداد
پرتت کرد رو تخت و روت خیمه زد و به سمت لبات حمله کرد
هر دو تا دستاتوبالا سرت با یه دستش گرفت و اون یکی دستشو از زیر لباست رد کرد و داشت سینه هاتو لمس میکرد( خدایا توبه )
همینجوری داشتی زیرش تقلا و گریه میکردی که یهو دست از کارش کشید و لباشو با فاصله ی چند میلی از لبات نگه داشت و به چشمای خیس از اشکت زل زد
_ ا/ت، من نمیخوام بهت تجاوز کنم، راستش... راستش من خیلی وقته دوست دارم و خوب .... خوبدیدی که از خجالت گونه هاش رنگ گرفتن و سرخ شد و نتونست ادامه ی حرفشو بگه
مین یونگی الان خجالت کشیده بود؟! وایسا یه لحظه گفت خیلی وقته دوست دارم؟! فاااک همه ی لج بازیاش و گیردادناش هووووف خدااااا
_راستش خوب من نمی دونم واقعا چی باید بگم ولی فقط میخوام بدونی همه ی کارهایی که میکردم و حرصت میدادم فقط میخواستم توجهتون جلب کنم و خوب تو... تو اصلانزاشتی حرفشو تموم کنه، درست که فکر میکردی میدیدی که تو هم عاشقشی پس بدون لحظه ای درنگ با هزار خجالت لباشو کوتاه بوسیدی که با شک بهت نگاه کرد
+ منم دوست دارم..... ددیبا شنیدن اخرین کلمه انگار جریان برق هزار ولت بهش وصل کرده باشن( چی زر میزنم من خداییش اههههه )
به سمت گردنت حمله کرد و کیس مارکای دردناکی رو میزاشت دستاشو برد سمت لباست و همشو از سرت بیرون کشید و بلن شد و لباسای خودشم در اورد
با خجالت زل زده بودی بهش که با دیدن اون حجم بزرگ از زیر باکسر تنت لرزید
متوجه ی نگاهت و ارزشت شده بود پس گف
_نترس کیتن نمیزارم درد بکشی هوم؟!
و دوباره اومد سمتت و اینبار یکی از سینه هاتو محکم میخورد و اون یکی هم فشارش میداد تو هم از لذت وصف نشدنی که تو کل وجودت پخش میشد هی ناله های ارومی میکردی که این بیشتر هورنیش میکرد
بالاخره ازشون دست کشید و برت گردون داگی استایل کردباک سرشو در اورد و دیکشو روی ورودیت که حسابی خیس شده بود مالوند( خدایا هزار مرتبه توبه )
و یهو کل حجمشون واردات کرد که از دردش نفست برید دیکشو دراورد و دوباره وارد کرد و انگار که به خودت اومده باشی با اولین نفست جیغ بلندی کشیدی که قطعا کل محله صداتو شنید
داشت اروم و سنگین ضربه میزد تا نقطه حساس تو پیدا کنه که با ضربه ای ناله ی جیغ مانندی سر دادی
+اههههه هههه ددیییییییی همون.. اههه همونجا اااضربه هاشو به اون نقطه متمرکز کرد و داشت با اخرین سرعت توی اون حفره ی تنگ و داغ ضربه میزد
صدای اه و ناله هاتون کل اتاقو گرفته بود و صدای برخورد بدن هاتون بهم بیشتر هورنی تون میکرد و ضربه های سریع و عمیق یونگی داشت دیوونت میکرد که با یه اههههه بلند ارضا شدی
+ ا ههههههههههههههه یونگی بیبولی اون هنوز داشت ضربه میزد
بعد از ده دقیقه ضربه بالاخره ضربه هاش سنگین شد و فهمیدی داره ارضا میشه
با چند تا ضربه ی اخر ازت بیرون کشید و رو کمرت ارضا شد
دیگه نتونستی تحمل کنی و افتادی رو تخت کنارت دراز کشید و از پشت بغلت کرد
دم گوشتو بوسید و اروم زمزمه کرد
_مرسی بیبی، مرسی که قبول کردی کیتن من باشی
و تو با یه لبخند اروم و خسته ای چشماتو رو هم گذاشتی و خوابیدیناههههههه دستام پوکیدن!
میشه بگین چیکار کنم بوک هام ویو زیاد داشته باشن و اینکه لطفا به بقیه بوک ها هم سر بزنین 💜بوراهه
KAMU SEDANG MEMBACA
BTS smut one shots
Fiksi Penggemarسناریو های کاپلی از بنگتن بویز بسی اسمات میباشند 🤤🤤🤤🤤💦💦💦💦 از هر کاپل تو ژانر های مختلف