به سمت ماشین بنز مشکی رفت و وقتی یکی از افرادش در رو باز کرد سوارش شد و به پشتس صندلی تکیه زد. نگاهش رو به ساختمون نیمه کاره ای داد که به زودی قرار بود طعمه ی حریق خشمش بشه.. افرادش کم کم متفرق میشدند. اولین اثرات شعله های آتیش که کم کم از نقاط مختلف ساختمون بیرون میزد، نمایان شد و انعکاس شعله ها توی چشم های تاریک لوهان نمادی از خشمش بود. با صدای معاونش شیاجون به خودش اومد
+میرید منزل قربان؟
-نه
+مقصدتون کجاس تا به راننده بگم
-عمارت قدیمی اوه
+الان؟..
-آره الان!
+اما دیر وقت شده و اون منطقه مدتی هست سکنه ای نداره.. ایمنیش پایینه!
-باید تکرارش کنم جون؟
+نه قربان
سرش رو برگردوند و به راننده به زبون چینی مسیر رو گفت. لوهان نگاهی به راننده کرد و بعد گوشیش رو در آورد و بی توجه به حرکت ماشین و مسیری که طی میشد عکسی که برای ایمیلش اومده بود رو باز کرد. عکس پرونده هایی که لوکاس برای چانیول اسکن کرده بود فقط یه چیز رو توی ذهنش پر رنگ میکرد و اون این بود که چان دور از چشم همه داشت قرار داد های قدیمی سهون رو مطالعه میکرد.. قرارداد هایی که لوهان فقط برای خودش نگه داشته بود و قرار نبود کسی از خلاف های ریز سهون با خبر بشه
نگاهش روی دست خط و امضای سهون ثابت موند. سهون همونطور که بهش گفته بود توی کار قاچاق برده بود و این شاید یکی از بدترین فعالیت ها و یا سرگرمی های سهون بود. عکس بعدی رو باز کرد و به قرارداد های خرید و فروش مواد نگاه کرد و پوزخندی زد، کاری که بعد از سهون، لوهان رو هم آلوده کرده بود. عکس هارو دونه دونه باز میکرد و نگاه میکرد که ناگهان چشماش روی صفحه ی گوشی ثابت موند. بار دیگه عکس هارو از نظرش گذروند و دوباره اینکار رو تکرار کرد. پای تموم قرار داد ها اسم سهون بود اما دست خط ها فرق داشت و اسم سهون جور خاصی نوشته شده بود و امضاها هم کاملا شبیه هم نبود. برای چند لحظه متعجب و بهت زده شد. انگشتش رو روی اسم سهون کشید و زوم شد.
Oh SEhun
oH SehUn
OH seHuN
oh sEhun
Oh SehUn
...
همه ی اون ها اوه سهون بود اما تفاوت ریزی توی تایپشون وجود داشت و حتی امضا ها هم فرق ریزی داشت. دستش رو زیر فکش کشید و فکر کرد. سهون هیچ کاری رو بدون دلیل انجام نمیداد و اگه چیزی رو انجام داده بود قطعا رمز خاصی بود. با از حرکت ایستادن ماشین و صدای معاونش سرش رو بالا کرد و به محیط کم نور اطرافش نگاه کرد. تنها چیزی که مشاهده میکرد در فلزی بزرگی بود که بر اثر نور چراغ بنز مشخص شده بود. گوشیش رو توی جیبش گذاشت و بعد از چند دقیقه ای انتظار برای باز کردن در اون عمارت خاموش ، رو به معاونش گفت
YOU ARE READING
Back Over Dose
FanfictionCouple : HunHan , ChanBeak &.... Ganer : Criminal, Violent, Romence, smut & BDSM Writer : #ʟᴏʀᴅʰᵘⁿ شاید اگه لوهان میدونست قراره همراهی سوهو اون رو گرفتار اوه سهون کنه هیچوقت اون شب سرد زمستونی گول سوهو رو نمیخورد و وارد باندش نمیشد اما الان که توی...