حقیقت و دروغهشدار
(وجود محتوای کودک آزاری برای این چپتر و چند چپتر بعدی. لطفا اگر حساس هستید نخونید)پیشخدمت هنگامی که دوباره به فرمانداری رفته بود، بیتاب و دلواپس به نظر میرسید.
او سرش را خاراند و گفت: «چیان فوزی؟ من واقعا اونقدرام با چیان فوزی آشنا نیستم... اون اغلب اوقات به مغازه میاد، اما همه تو این مسیر همین کارو میکنن! من فقط یه پیش خدمت بیسوادم. هیچ رابطهی شخصیای با اون ندارم، شما ازم پرسیدین که کی باهاش رابطهی خوبی داره؟ احتمالا همچین شخصی وجود نداره. اون با بقیه مهربون و خوش رفتاره، اما فاصلش رو باهاشون حفظ میکنه. عجیبم نیست، همهی ادیبها اینجورین.»
«اون با بچهها چطور رفتار میکنه؟ خیلی خوب. هرچند روز یکبار برای بچهها غذا میخرید. همهی بچههای این محله دوسش دارن. برای اونا یه چیز عادیه که به خونهش رفت و آمد کنن. حدود یکسال پیش، ارابهای که از جاده میگذشت چپ کرد و پای دختر کوچیک چن رو شکست. اون کسی بود که دخترو کول کرد و پیش پزشک برد. بعد از این حادثه، پیر مرد چن حتی بیشتر ازش سپاسگزار بود و هرکسی رو که میدید بهش میگفت چیان فوزی مرد خوبیه.»
«چرا چیان فوزی ازدواج نکرده؟ از کجا بدونم؟ اما همه میدونن که اون بچهها، خصوصا سائویو رو دوست داره. حتی بیشتر از خود خانوادهی چن بهش توجه داره و مراقبشه. رفتار خانواده چن با سائویو چجوری بود؟ از این یک مورد واقعا اطلاعی ندارم. تا اونجایی که میدونم بدنش ضعیفه و به نظر میرسه تمام طول سال بیمار میشه. چهره و ظاهرش چندان خوب نیست و خیلی کوچیک و لاغره. چن رن؟ چجوری باید درمورد چن رن چیزی بدونم؟ اما رفتار همسرش ژو با سائویو بدک نیست. همیشه وقتی بیرون از خونهس راجع بهش صحبت میکنه. تو اینجا همه میدونن که با سائویو به درستی رفتار میکنه. حتی براش لباس میدوزه تا وقتی هوا سرد میشه تنش کنه.»
«پول قرض دادن؟ من هیچ وقت پول قرض نمیکنم. چیان فوزی هم ثروت قابل توجهی نداره. اون هیچ نقطه مشترکی باهام نداره. حتی اگر قصد کنم پول قرض کنم، از اون درخواست نمیکنم.» پیش خدمت حالت بدن خود را عوض کرد و ادامه داد: «آ-هونگ؟ گول سن کمشو نخورید. اون تو درخواستهای غیر معقول و صحنهسازی مهارت داره.»
سرانجام، گو شن به او شاره کرد تا آنجا را ترک کند. وقتی پیشخدمت از آستانهی در عبور میکرد، قدمی عقب رفت و افزود: «آ-هونگ اکثر اوقات دنبال چیان فوزی میرفت. بچهها بیگناهن. کی میتونه تشخیص بده حرفشون راسته و قابلاعتمادتر از حرفای بقیه است؟ من شنیدم آ-هونگ میگفت که...»
نگاه گو شن مانند خنجری تیز و بران شد.
پیشخدمت با لکنت زبان ادامه داد: «... چیان فوزی رفتار متفاوت و عجیبی با سائویو داره. از حالت طبیعی بهش نزدیکتره.» پیشخدمت با ناراحتی لبخندی زد: «قبلا به گوشم میرسید که مردم شیتو به اینجور چیزا علاقه دارن.»
YOU ARE READING
Nan Chan / Persian Translation
Fantasy↝ ᴛɪᴛʟᴇ: ᝰ* Nan Chan 🐉🔥 ↝ ᴀᴜᴛʜᴏʀ: ᝰ* Tang Jiuqing 🐍 ↝ᴇɴɢʟɪsʜ ᴛʀᴀɴsʟᴀᴛᴏʀ: ᝰ* Lianyin 🦇 ↝ ɢᴇɴʀᴇ: ᝰ* Psychological, Romance, Supernatural, Xuanhuan, Yaoi 🐾 ↝ sᴛᴀᴛᴜs ɪɴ ᴄᴏᴏ: ᝰ* Completed (129 Chapters) 🌵 ↝ sᴜᴍᴍᴀʀʏ : من هر هشت مصیبت دنیارو تجربه...