⊱ 𝐂𝐡𝐚𝐩𝐭𝐞𝐫 30 ⊰

178 20 4
                                    

رضایت‌مندی/تلافی؟

«من نصیحتت کردم که توبه کنی، اما تو هنوز از شناختن اشتباهاتِ راهت خودداری می‌کنی.» چهره زویی شان سنگ سفید شده بود. «لرد لین‌سونگ تسلیم شر و مرتکب پدرکشی شد. اون سزاوار مجازات بود. روحش در مقابل محراب بودا نیست و نابود شد. از اونجایی که اونو به عنوان استادت می‌خوای، من امشب تو رو به راهی که آرزوشو داری می‌فرستم!»

عصای شیانگ مو در حین دویدن زویی شان سنگ شتابان به پرواز درآمد. موجی از نور طلایی به اطراف تابید و اسباب اثاثیه درون مسافرخانه پودر شدند. جینگ لین روی زمین پرید و بادبزن‌تاشواش را پرت کرد. بادبزن به پشت سر سانگ جی خورد. سانگ جی آن را گرفت و بادبزن را بست.

«از اونجایی که چیزی که ازش باقی مونده رو می‌خوای.» جینگ لین گفت: «پس، از خودت پذیرایی کن.»

زویی شان سنگ از قبل به او رسیده بود. تمام پله‌های چوبی فرو ریختند. عصای شیانگ مو از چوب‌های شکسته عبور کرد و درست کمر سانگ جی را هدف قرار داد، اما بعد از آن ستون بالایی مسافرخانه ناگهان درهم شکست. در همان لحظه سقف مسافرخانه کج شد، سانگ جی به او نزدیک شد و بادبزن را سمت نوک عصای شیانگ مو نشانه گرفت. سپس، او به دنبال قدرت شگرف زویی شان سنگ به جلو جهید. ساختمان لرزید و زمین در زیر پاشنه‌های سانگ جی شروع به داغ شدن کرد. زویی شان سنگ عصا را روی زمین انداخت و از این حرکت استفاده کرد تا او را بی‌رحمانه دنبال کند. سانگ جی به طور ناگهانی در راهش متوقف شد و عصای شیانگ مو از او گذشت. وقتی که نور طلایی گوشه صورتش را خراشید، خنجری از درد به درون بدنش فرو رفت. فلس‌ها ظاهر شدند و او به عقب نگاه کرد. آجرها در هر کجا که زویی شان سنگ پا می‌گذاشت متلاشی می‌شدند. او سانگ جی را دید که به آرامی متوقف می‌شد. این فرصتی نبود که او از دستش بدهد؛ درنتیجه، او عصا را به کنار کمر سانگ جی کوبید.

انفجاری از باد به سوی او هجوم برد. همه چیز در اطرافش تار بود!

موهای سانگ جی به سمت عقب به اهتزاز درآمدند. او در زیر آن قدرت سهمگین تلوتلو خورد؛ تمام بدنش با ضعف‌هایی آشکار در معرض خطر بود. سانگ جی بادبزن‌تاشوی جینگ لین را در کف دستش گرفت و همانطور که بدنش را خم می‌کرد و بادبزن را به بلند کرده و مانند شمشیر چرخاند. کاشف به عمل آمد، این مهارتی بود که آن مجسمه سنگی مست در آن شب به او نشان داده بود. به دنبال حرکات روان نوک بادبزن، باد قوی جهتش را عوض کرد و عصای شیانگ موـی زویی شان سنگ را کنار زد.

به غیر از آب، باد تنها چیزی در دنیا بود که می‌توانست با لطافت قدرت را مغلوب کند. تکنیک عصای زویی شان سنگ مثل خودش بود؛ لحظه‌ای که به کار گرفته می‌شد، قدرتمند و ویرانگر ‌بود. اما این شمشیربازی مستانه قدرتش را به سخره گرفته بود. ضرباتش مهلک نبودند، و حملاتش آسیبی نرساندند.

Has llegado al final de las partes publicadas.

⏰ Última actualización: Mar 04, 2022 ⏰

¡Añade esta historia a tu biblioteca para recibir notificaciones sobre nuevas partes!

Nan Chan / Persian TranslationDonde viven las historias. Descúbrelo ahora