Minho
با سردرد داغونی از خواب بیدار شدم و چشمام رو مالیدم و اطراف رو نگاه کردم نگاهم به کنارم افتاد که پسری با موهای نقره ای و بدن لخت کنارم دراز کشیده بود پشتش بهم بود ولی مگه چنتا امگا مو نقره ای تو این پک وجود داره اما جیسونگ چرا تو اتاق منه اونم بدون لباس و بدنی پر لکه های بنفش
صحنه گنگی توی ذهنم نقش گرفت که توش درحال بوسیدن کسی بودم ولی من یادمه دیشب آخرین کاری که کردم این بود که اون دختر کنه رو دک کردم و اومدم طبقه بالا اونقدرم زیاد نخورده بودم که مست بشم فقط یه شات شاتی که مزش خیلی متفاوت بود
با حجوم صحنه های دیگه ای به ذهنم دهنم باز موند چرا...چرا همچین کاری کردم سرمو بین دستام گرفتم هیچی تو مغزم نیست انگار خالی خالیه موهام رو توی دستم گرفتم حالا چه غلطی باید بکنم حس عذاب وجدان دارم باورم نمیشه من..من بهش تجاوز کردم
باید از یونگی کمک بخوام اینجوری بخوام بشینم بیدار میشه و منم نمیدونم چجوری باید باهاش رو به رو بشم مخصوصا اون چشمای معصومش
آروم از تخت پایین رفتم و لباسام رو که پایین تخت افتاده بودن رو پوشیدم و از اتاق بیرون رفتم
پشت در اتاق یونگی وایستادم و بدون در زدن رفتم تو
_یونگیی گندد زدم
سرشو بالا آورد و نگاهم کرد
_یه چیزی هست که باید برام توضیح بدی
گیج نگاهش کردم
_چی؟
لیوانی رو از روی میز برداشت و سمتم اومد
_تو دیشب از چیزی که توی این بوده خوردی؟
سرم رو خاروندم
_یادم نمیاد فقط میدونم چیزی که خوردم همین رنگی بود
لیوان رو سمت دیوار پرت کرد که با صدای بدی خورد شد
_خب د معلومه گند میزنی دیگه
تا حالا اینجوری عصبانی ندیده بودمش
_من با یه لیوان مست نمیشم یونگی
_چون اون مشروب نبوده عقل کل
_ها؟پس چی بوده
_هوفف یعنی بود ولی مقدار زیادی باکاردی داشته
_اون دیگه چیه
_یه نوع نوشیدنی با الکل هفتاد و پنج درصد که اگر با شراب قرمز مخلوط بشه برای یه گرگ کشنده میشه ولی چون تو یه گرگ عادی نیستی تهش به مستی کشیده شده
_خب؟
_تو مهمونی دیشب باکاردی نبود اصلا این نوع نوشیدنی به آسونی پیدا نمیشه از کجا آوردیش؟
_دیشب اعصابم خیلی داغون بود برای همین وقتی سولی لیوان رو دستم داد بدون فکر کردن همش رو سر کشیدم
_پس کار خودشونه دنبال این بوده ک هوش از سرت بپرونه و کاری کنه که به ظاهر بهش تجاوز کنی و بعد به زور جفتش بشی که اصلا نیازی به جفت بودن نیست اما متأسفانه جیسونگ تو این دام ساختگی افتاد
_حالا باید چی کار کنم
_اونا قطعا بی خیال نمیشینن باید با جیسونگ جفت بشی
_چییی؟
_گندیه که خودت بالا آوردی باید پاش وایستی درضمن یه تیرو چند نشونه هم میتونی اونارو بپرونی هم تاوان کاری که با جیسونگ کردی رو پس بدی
_اما اگه اون نخواد چی
_قطعا باید بخواد الان نخواد مجبوره چند وقت دیگه بخواد
_یعنی چی؟
_به وقتش متوجه میشی
هوففف کاش اون موقع که درباره الکلای مختلف حرف میزد گوش میکردم و الان میفهمیدم منظورش چیه یعنی عوارض داره؟نمیدونم
از اتاقش بیرون اومدم و سمت اتاق خودم رفتم بین اینکه برم و نرم دو دل بودم اما با صدای گریه ای که اومد نتونستم تحمل کنم و درو باز کردم و داخل شدم کاش زمین دهن باز میکرد و میبلعیدم تا تو همچین موقعیتی گرفتار نشم
جیسونگ رو تخت همونطور دراز بود تنها فرقش با چند دقیقه پیش این بود که خودشو بین پتو پیچیده بود و صدای فین فینش هم واضح به گوش میخورد
آروم جلو رفتم و پشت بهش رو لبه تخت نشستم
_عامم..جیسونگ میدونم عصبانی و ناراحتی بهتم حق میدم و بابتش متأسفم دست خودم نبود کلا مغزم نه تحت فرمان خودم بود و نه گرگ درونم نمیدونم دیشب چه غلطی کردم ولی میدونم خیلی آسیب دیدی و خیلی خیلی دربارش شرمندم نمیدونم چجوری میتونم جبرانش کنم فقط...
_نمیخوام صداتو بشنوممم
با دادی که زد ساکت شدم و دستای عرق کردم رو با شلوارم پاک کردم تا حالا هیچ وقت انقدر احساس گناه نداشتم چرا اون آخه؟ نمیشد جاش هیونجین به دامم بیوفته آیششش حالا باید چه غلطی بکنم خدا
یهو در باز شد و چهره خشمگین چان هیونگ نمایان شد
به فاک رفتم
از جام بلند شدم و خواستم چیزی بگم اما با مشتی که تو صورتم خورد به عقب تلو تلو خوردم و دستم رو گوشه لبم گذاشتم
_چانن آروم باش من که بهت گفتم هیچی تقصیر اون نیست
_پس لابد تقصیر منهه نه؟؟من همچین کاری رو با اون بچه کردم؟
با دست به جیسونگ که گریه هاش بلندتر شده بودن اشاره کرد و دوباره خواست دعوا رو از سر بگیره که یونگی جلوش رو گرفت
_خودت خوب اثرات باکاردی رو میدونی پس بتمرگ سر جات تا ببینیم چیکار میتونیم بکنیم
_صبر کنم؟با صبر کردن من روحیه جیسونگ خوب میشهه؟؟
یونگی رو هول داد و سمت تخت رفت و جیسونگ رو براید استایل بغل کرد میخواست از اتاق بیرون بره که یونگی جلوش وایستاد
_باید دربارش حرف بزنیم
_هیچ حرفی با شما ندارم
از اتاق بیرون رفت
رو تخت نشستم و موهامو بهم ریختم
_حالا چی؟
_واقعا نمیدونم
![](https://img.wattpad.com/cover/280952517-288-k419321.jpg)
YOU ARE READING
My silver omega/Minsung
Werewolfمینهو آلفای اصیلی که خانوادش رو توی آتیش سوزی از دست میده،اون آلفای اصیلیه که قرن هاست جادوگر سیاهی به دنبال قربانی کردنش برای شیطانه آیا مینهو میتونه از دست جادوگر سیاهی فرار کنه؟میتونه کنار خانواده جدیدش زندگی شادی رو شروع کنه؟ ژانر:امگاورس.عاشقان...