Hyunjin
شب شده بود و تو اینکه میخوام این کارو بکنم دو دل بودم برای چی میخواد مینهو رو از پا بندازه چه سودی براش داره؟
کلافه دستی توی موهام کشیدم و بعد پایین رفتن از پله ها سمت ورودی عمارت رفتم و در رو آروم باز کردم و به اطراف نگاه کردم
کار درستیه نباید پشیمون بشمبرگشتم توی اتاقم و درو قفل کردم و بهش تکیه دادم
_هوففف
ولی چجوری میخواد از اون همه نگهبان رد بشه؟اصلا چه گوهی میخواد بخوره
_نمیدونمممم
روی تخت دراز کشیدم و دستمو گذاشتم زیر سرم و چشمام رو بستمJisung
حوصلم حسابی سر رفته با اینکه چند ساعت دیگه صبح میشه ولی خوابم نمیبره
پشت پنجره وایستادم و به آسمون پر ستاره جنگل نگاه کردم مثل همیشه آروم بود بدون هیچ سرو صدایی
سمت تختم رفتم و آروم روش نشستمبه پشتم نگاه کردم و دستامو به قصد زدن جیمین بالا بردم اما بعد دیدن چهره بامزش بی خیال شدم و دستمو پایین آوردم بوزینه مثلا اومده پیش من بمونه همش تو خوابه
کنارش دراز کشیدم و پتو رو تا زیر چونم بالا کشیدم و چشمام رو بستمحدود نیم ساعت چشمام رو بسته بودم و به چیزای مختلف فکر میکردم و از این پهلو به اون پهلو میشدم اما بازم خوابم نمیبرد هوفی کشیدم و چشمام رو باز کردم ولی با دو جفت چشم مواجه شدم که توی تاریکی اتاق میدرخشیدن ترسیدم و خواستم جیغ بزنم اما دستش روی دهنم قرار گرفت و مانع کارم شد
_هیشش نباید از خودت صدایی تولید کنی
بغض گلومو گرفت و دستم رو ک زیر پتو بود به جیمین نزدیک کردم و به پشتش چنگ محکمی انداختم تکونی نخورد دوباره کارم رو تکرار کردم
_اهه چیه جیسونگ چرا مثل گربه ها به پشتم چنگ میندازیسمتم برگشت اما اونم با دیدن اون فرد سیاه پوش سر جاش خشک شد
_تو.. تو کی؟
_بهت گفتم آروم باش امگا
آب دهنم رو پایین فرستادم و با چشمای اشکی به جیمین نگاه کردمفورا به خودش اومد و از روی تخت بلند شد و گارد گرفت
هرکار میکردم نمیتونستم با مینهو ارتباط برقرار کنم فک کنم انرژی کافی رو ندارم حتی با چان هیونگم نمیشه حس میکنم اینجا ته زندگیمه_دستتو از روی دهنش بردار
جیمین با لحن دستوری گفت که باعث شد اون آلفا پوزخند صدا داری بزنه و چاقوی توی دستش رو زیر گلوم بزاره
_بهتره خودتو بزنی به اون راه و انگار هیچی ندیدی،پااشووترسیده از روی تخت بلند شدم
پاهام به قدری میلرزید که به زور تونستم روشن وایستم
_ببین بدبخت این کار اصلا به نفعت نیست ولش کن و خودت برو اون وقت منم تظاهر میکنم که چیزی ندیدم
_هه خیلی گستاخی ب..با گلدونی که جیمین سمتش پرت کرد بقیه حرفش رو خورد و جا خالی داد
_ اوو اونقدرام بی احتیاط نیستم
نفس عمیقی کشیدم و با آرنجم ضربه محکمی به شکمش زدم و وقتی خم شد ازش فاصله گرفتم
_آخخ اگه بدون دردسر باهام بیای برات بهتره

YOU ARE READING
My silver omega/Minsung
Werewolfمینهو آلفای اصیلی که خانوادش رو توی آتیش سوزی از دست میده،اون آلفای اصیلیه که قرن هاست جادوگر سیاهی به دنبال قربانی کردنش برای شیطانه آیا مینهو میتونه از دست جادوگر سیاهی فرار کنه؟میتونه کنار خانواده جدیدش زندگی شادی رو شروع کنه؟ ژانر:امگاورس.عاشقان...