part ²⁶

686 120 84
                                    

Hyunjin
شب شده بود و تو اینکه میخوام این کارو بکنم دو دل بودم برای چی میخواد مینهو رو از پا بندازه چه سودی براش داره؟
کلافه دستی توی موهام کشیدم و بعد پایین رفتن از پله ها سمت ورودی عمارت رفتم و در رو آروم باز کردم و به اطراف نگاه کردم
کار درستیه نباید پشیمون بشم

برگشتم توی اتاقم و درو قفل کردم و بهش تکیه دادم
_هوففف
ولی چجوری میخواد از اون همه نگهبان رد بشه؟اصلا چه گوهی میخواد بخوره
_نمیدونمممم
روی تخت دراز کشیدم و دستمو گذاشتم زیر سرم و چشمام رو بستم

Jisung

حوصلم حسابی سر رفته با اینکه چند ساعت دیگه صبح میشه ولی خوابم نمیبره
پشت پنجره وایستادم و به آسمون پر ستاره جنگل نگاه کردم مثل همیشه آروم بود بدون هیچ سرو صدایی
سمت تختم رفتم و آروم روش نشستم

به پشتم نگاه کردم و دستامو به قصد زدن جیمین بالا بردم اما بعد دیدن چهره بامزش بی خیال شدم و دستمو پایین آوردم بوزینه مثلا اومده پیش من بمونه همش تو خوابه
کنارش دراز کشیدم و پتو رو تا زیر چونم بالا کشیدم و چشمام رو بستم

حدود نیم ساعت چشمام رو بسته بودم و به چیزای مختلف فکر میکردم و از این پهلو به اون پهلو میشدم اما بازم خوابم نمیبرد هوفی کشیدم و چشمام رو باز کردم ولی با دو جفت چشم مواجه شدم که توی تاریکی اتاق میدرخشیدن ترسیدم و خواستم جیغ بزنم اما دستش روی دهنم قرار گرفت و مانع کارم شد

_هیشش نباید از خودت صدایی تولید کنی
بغض گلومو گرفت و دستم رو ک زیر پتو بود به جیمین نزدیک کردم و به پشتش چنگ محکمی انداختم تکونی نخورد دوباره کارم رو تکرار کردم
_اهه چیه جیسونگ چرا مثل گربه ها به پشتم چنگ میندازی

سمتم برگشت اما اونم با دیدن اون فرد سیاه پوش سر جاش خشک شد
_تو.. تو کی؟
_بهت گفتم آروم باش امگا
آب دهنم رو پایین فرستادم و با چشمای اشکی به جیمین نگاه کردم

فورا به خودش اومد و از روی تخت بلند شد و گارد گرفت
هرکار میکردم نمیتونستم با مینهو ارتباط برقرار کنم فک کنم انرژی کافی رو ندارم حتی با چان هیونگم نمیشه حس میکنم اینجا ته زندگیمه

_دستتو از روی دهنش بردار
جیمین با لحن دستوری گفت که باعث شد اون آلفا پوزخند صدا داری بزنه و چاقوی توی دستش رو زیر گلوم بزاره
_بهتره خودتو بزنی به اون راه و انگار هیچی ندیدی،پااشوو

ترسیده از روی تخت بلند شدم
پاهام به قدری میلرزید که به زور تونستم روشن وایستم
_ببین بدبخت این کار اصلا به نفعت نیست ولش کن و خودت برو اون وقت منم تظاهر میکنم که چیزی ندیدم
_هه خیلی گستاخی ب..

با گلدونی که جیمین سمتش پرت کرد بقیه حرفش رو خورد و جا خالی داد
_ اوو اونقدرام بی احتیاط نیستم
نفس عمیقی کشیدم و با آرنجم ضربه محکمی به شکمش زدم و وقتی خم شد ازش فاصله گرفتم
_آخخ اگه بدون دردسر باهام بیای برات بهتره

My silver omega/Minsung Where stories live. Discover now