┫Chapter 3┣

488 173 63
                                    

سلام بچه ها جون
اینم قسمت سوم IANYB .
لازم به ذکره که بگم، کایسو هم کاپل اصلیه و به اندازه ی چانبک تو فیک سهمیه
این از این!
خلاصه که، نظر و ووت یادتون نره اکلیلیا :)✨
___________________________________________

-زهرمار، بدو دیگه داره می‌ریزه!
-یکم صبر کن کیونگ، لعنتی تازه اولشه!
-یعنی میخوای بگی من مشکل دارم؟

مرد بی توجه به حرف پسر ضربه ی آخر رو زد و همزمان هر دو به ارگاسم رسیدن.
جونگین در حالی که نفس نفس میزد روی پسر خم شد و آروم لباشو بوسید و بدن های خیسشون رو به هم چسبوند.

-وقتی به حرفامون فکر میکنم بیشتر از اینکه شبیه سکس باشه مثل این میمونه که تو رفتی دسشویی و درو قفل کردی و منم دارم میریزم.

کیونگ با لحن خنده داری گفت و پسر بزرگتر هم بی مهابا زیر خنده زد.

-اینجوری که بهتره، اگه چانیول برگرده و صدامونو بشنوه لو نمیریم.

کیونگسو ضربه ی آرومی به سر پسر زد و گفت:

-احمق، ما روی مبل وسط پذیرایی لخت و پتی تو همیم، قبل از اینکه به صدا و حرفامون فکر کنه خودمونو میبینه! نکنه اینبار میخوای بگی داشتیم یوگای دو نفره کار میکردیم؟

جونگین از پسر کوچیکتر فاصله گرفت و آروم در حالی که عضوشو ازش بیرون میکشید بی توجه به صدای آخرش روی مبل نشست.

-لعنت، باورم نمیشه همیشه آخر سکسمون باید در مورد اون عنتر حرف بزنیم!

کیونگ خنده ی ریزی کرد، بی توجه به درد زیر شکمش به سختی از حالت دراز کش در اومد و کنار جونگین روی مبل نشست.

-ولی قبول کن، این مخفی کاری خیلی هیجان انگیزه!

جونگین نگاه زیر چشمی به پسر انداخت و برخلاف اینکه سعی داشت نخنده، لباش به لبخندی باز شدن.

-خیلی خب دیگه، گمشو بریم حموم!

کیونگ ابرویی بالا انداخت و لبخند شیطنت آمیزی زد.

-دوتایی؟!

جونگین نگاهشو روی پسر کشوند و سمتش خم شد، دستاشو دور پاهاش و شونه هاش حلقه کرد و برآید استایل بلندش کرد.

-دوتایی!

زمزمه کرد و با قدمای بلندی از پله های پذیرایی به سمت طبقه ی بالا رفت.

___________________________________________

بکهیون عطسه ای کرد و کوله اشو رو شونه هاش انداخت، از دسته ی چمدونش گرفت و از پله ها پایین رفت که همزمان عطسه ی بلندتری کرد.

خانوم بیون که میدونست پسرش به خاطر چی سرما خورده لبشو‌ با خنده تر کرد، سمت آشپزخونه رفت و بعد از برداشتن بسته ی قرصی دوباره پیش پسرش برگشت و با محبت موهاشو نوازش کرد و قرص رو تو دستش گذاشت.

" I Am Not Your Brother " [Uncomplete]Where stories live. Discover now