┫Chapter 7┣

711 203 102
                                    

یرین با دیدن سهون تو سلف دانشگاه، لبخند موفقیت آمیزی زد و سمتش قدم برداشت، سرشو با عشوه تکون داد و موهاش رو از جلو به پشتش رها کرد.

روی صندلی کنار سهون نشست و توجهش رو به خودش جلب کرد.

-خانوم لی یرین، باز میخوای ازت عکس بگیرم؟!

دختر لبشو تر کرد و کیفشو روی میز گذاشت و با لبخند زل زد به چشمای همیشه سرد و بیخیال پسر مقابلش.

-نه، می‌خوام شماره ی همون پسری که ازش خوشت اومده بود رو ازت بگیرم.

سهون روی صندلیش صاف نشست و صفحه ی گوشیش رو بست و روی میز گذاشت.

-میخوای ازم بدزدیش؟!

یرین آروم به پیشونیش کوبید و با لحن کلافه ای تشر زد:

-دیوونه شدی؟!فقط می‌خوام در مورد یه چیزی باهاش صحبت کنم.

یرین موهاشو دوباره پشت گوشش انداخت و با پشت دست به بازوی سهون کوبید.

-زود باش، زود باش، وقت ندارم، شمارشو بده!

سهون کلافه از حرکات دختر بازوشو با حرص کنار کشید و گوشیشو دوباره از روی میز برداشت و شماره ی بکهیون رو از لیست سال اولی های منتخب برداشت و به پی وی یرین فرستاد.

-فرستادم برات، به نفعته دردسر درست نکنی!

دختر خنده ای کرد و از پشت میز بلند شد و کیفش رو برداشت.

-ممنون آقای اوه جذاب.

از سهون دور شد و همزمان گوشیشو چک کرد، بعد از اینکه شماره ی بکهیون رو سیو کرد وارد وی چت شد و بهش پیام داد.

________

 تعداد دور هایی که دویده بود از دستش خارج شده بود اما چیزی که خوب میدونست این بود که دیگه توان یه دور دیگه دویدن دور زمین فوتبال رو نداشت.

خم شد و دستاشو روی زانو هاش گذاشت و سعی کرد اکسیژن بیشتری رو به ریه هاش بکشه.

با گرفته شدن شونه اش توسط دستای بزرگی سرشو بلند کرد و با چانیول که نفس نفس میزد اما هنوزم مشخص بود میخواد ادامه بده چشم تو چشم شد.

چانیول لبخندی زد و موهای پسر رو به هم ریخت.

-سعی کنی نفستو حبس کنی، اینجوری طول می‌کشه تا بتونی به حالت عادی برگردی!

بکهیون به ناچار سرشو تکون‌ داد که چانیول ضربه ی آرومی روی شونه اش زد و با قدمای بلندی ازش دور شد تا دورهای بعدیشو هم تکمیل کنه.

پسر حوله اشو با انزجار دور گردن خیسش کشید و با قدمای کوتاه و کم جونی به کناره ی زمین پناه برد و روی نیمکت کنار کیونگسو نشست، که تمام مدت با حالت خنده داری بهش زل زده بود.

" I Am Not Your Brother " [Uncomplete]Where stories live. Discover now