سلام میدونم که بعضی ها حرف های آخر رو اصلا نمیخون پس گفتم همین اول بنویسم بهتره
.
.
فقط میخواستم بگم که من ژانر محارم نمینویسم ، درسته که توی این فیک ییشینگ با خواهرش ازدواج کرده ولی قرار نیست رابطشون عاشقانه باشه یا یهویی یه حرکتی بزنن پس نگران نباشین😁✌✙✙✙✙✙✙✙
_که من پسر سوهو باشم.
خوناشام چند ثانیه پلک زد و بعد با صدای بلندی داد زد.
*وات د فاک سهون!
شاهزاده رو با خشونت از روی خودش کنار زد و روی تخت نشست و همزمان با حرف زدنش دستاش رو توی هوا تکون میداد.
*میفهمی داری چی میگی.....فاک....تو داری میگی پسر سوهویی پسر همسر پادشاه اتلانتیس ینی برادر جونگین میشی تو.....تو پسر سومشی اره....آره داری اینو میگی؟.....اصلا با عقل جور در نمیاد.
سهون که به زور خودش رو نگه داشته بود که از روی تخت به پایین سقوط نکنه اخمی به وراجی چانیول کرد با حرص گفت.
_لعنت بهت چان یه لحظه خفه شو الان میوفتم.
فرمانده ساکت شد و به سهونی که صورتش از فشار سرخ شده بود و انگشتاش ملافه ی تخت رو چنگ زده بودن، تلاش میکرد از پشت روی زمین نیوفته نگاه کرد.
چانیول دستش رو دراز کرد و یکی از بالش های روی تخت رو اورد و جلوی سینش گرفت، خیلی آروم طوری که انگار داره با خودش حرف میزنه زمزمه کرد.
* تو دو روز پیش روی تخت من یه عالمه کرم گذاشتی....الان وقت انتقامه!
شاهزاده با شنیدن تیکه ی آخر جمله چانیول که با حالت هیجانی بیانش کرده بود چشماش رو گرد کرد.
_جرئتشو نداری چان!
فزمانده که حالا پای شجاعتش درمیون شده بود اخم کرد و با تمام قدرتش بالشت رو توی صورت سهون کوبید و صدای برخورد کمر شاهزاده با سنگ های نقره ای کف اتاقش رو در اورد.
از بالا به صورت عصبانی سهون نگاه کرد.
_بگات میدم کینه ای عوضی!
چانیول که جدیت رو توی چشم های سهون دید تصمیم گرفت هر چه زود تر اتاق شاهزاده ی عصبانی رو ترک کنه تا بتونه فردا هم نور گرم خورشید رو روی پوستش حس کنه.
✙✙✙✙✙✙✙
دست هاش رو بالا برد تا خدمتکار های شخصیش بتونن راحت تر لباس زرشکی رنگ رو تنش کنن.
همونطور که به انعکاس خودش از اینه نگاه میکرد به گزارش هایی که درمورد تمرین های سرباز های جدید بود گوش میداد و با خودش فکر میکرد که باید همینطور به این گزارش های بیخود گوش بده یا همه ی برگه هایی که توی دست خدمتکار بود رو توی حلقش فرو کنه تا خفه بشه و بتونه از سکوت کمی که در طول روز نصیبش میشد لذت ببره.

YOU ARE READING
last sin of lust
Fantasyنام : آخرین گناه شهوت کاپل ها : سکای ، چانبک ژانر : فانتزی ، رمنس ، اسمات ، امپرگ نویسنده : Leon خلاصه: همه با دیدن نوزادی لبخند میزنند و برای به آغوش کشیدن آن نوزاد دستهایشان را باز میکنند. ولی اوضاع برای نوزاد حرومزاده ای که پیشگو سرنوشت تاریک...