بعد از چرت یک ساعته ای که داشتن و بعد از خریدن شکر برای الف کله ابی حالا چانیول روی صندلی چوبی رو به بکهیونی بود که داشت تلاش میکرد دوباره اون مایع قهوه ای روشن رو درست کنه نشسته بود و با دقت به حرکات الف نگاه میکرد.
*توی راه که بودم دیدم یه الف خودش رو دار زده بود کنجکاوم بدونم چی باعث شد الفی که از شادی درست شده خودش رو توی سن کم دار بزنه.
بکهیون بدون چرخش نگاه کوتاهی به چانیول انداخت و دوباره مشغول کار خودش شد.
^چطوره از شاهزاده عزیزت بپرسی مطمعنا خیلی خوب میتونه برات توضیح بده.
گفت و قاشق رو توی مایعی که کم کم داشت از طلایی به قهوه ای تغییر رنگ میداد هم زد.
*منظورت چیه بک؟
بکهیون سکوت کرد و با قهوه ای شدن مایع اون رو توی ظرف چوبی با حفره های کوچک ریخت و کلافه به طرف چانیول برگشت.
^خودت خوب میدونی چان! شاهزاده بدون هیچ دلیلی یکی دیگه رو به کشتن داده نمیدونم چطور و نمیدونم چرا.
برگشت و به مایع نگاه کرد که داشت سفت میشد سریع به طرف کشو رفت و چند تا از چوب هایی که مخصوص ابنبات بودن رو توی کارامل فرو کرد و رو به ظرف لبخند زد هیچ چیز نمیتونست لذت بخش تر و زیبا تر از درست کردن ابنبات یا کیک باشه البته بجز سکس..... برگشت تا از چان بخواد کارامل های ابنباتی که درست کرده رو امتحان کنه ولی با جای خالی خوناشام روی صندلی رو به رو شد.
✙✙✙✙✙✙✙
از توی اتاق در اومد و لباس ها رو روی تختش گذاشت بین رنگ سبز و قهوه ای مونده بود دوباره به پیراهن کرمی نگاه کرد و در آخر تصمیم گرفت شلوار قهوه ای رو برداره و به همراه پیراهن توی کیف چرمی اش بزاره.
چند تقه به در زده شد و شاهزاده اجازه ورود داد چانیول خیلی آروم در رو باز کرد و داخل رفت و یادش نرفت در رو پشت سرش ببنده._چی میخوای چان؟
شاهزاده بدون اینکه برگرده و به فرمانده نگاه کنه پرسید چون میدونست چانیول فقط وقت هایی اروم میشه و طبق دستور های سهون عمل میکنه که چیزی از شاهزاده میخواست خوناشام به کیف بسه شده سهون و بعد به لباس های پوشیده اش نگاه کرد انگار شاهزاده اش جایی میخواست بره.
*میخوای جایی بری؟
_اره.
کوتاه جواب داد و به طرف در رفت تا از اتاق خارج بشه ولی چانیول سد راهش شد و به در تکیه داد، شاهزاده نفسش رو با صدا بیرون فرستاد و با کلافگی جواب داد.
_میخوام برم پیش جونگین راضی شدی؟
چانیول با شنیدن اسم جونگین لبخند شیطونی زد و کمر سهون رو دو دستی گرفت و سرش رو نزدیک برد.

YOU ARE READING
last sin of lust
Fantasyنام : آخرین گناه شهوت کاپل ها : سکای ، چانبک ژانر : فانتزی ، رمنس ، اسمات ، امپرگ نویسنده : Leon خلاصه: همه با دیدن نوزادی لبخند میزنند و برای به آغوش کشیدن آن نوزاد دستهایشان را باز میکنند. ولی اوضاع برای نوزاد حرومزاده ای که پیشگو سرنوشت تاریک...