" قدرت پول"
ووت یادتون نرهخیلی دوستون دارم
ادامه فلش بک
خودش بودمیشناختش.
اما ربط اون ادم به سوهی چی بود؟
سرشو بالا گرفت و راننده رو مخاطب حرف هاش قرار داد"همینجا نگه دار و منتظر بمون تا کارم تموم بشه"
راننده سری تکون داد و با فشردن پاهاش روی اهرم ترمز ماشینو نگه داشت
لوویس از ماشین خارج شد و با برخورد سرما با بدنش پالتوی پشمیشو بیشتر به خودش فشرد
اخم کمرنکی کرد و با فرد ناشناس تماس گرفت
طبیعتا نباید جواب میداد.
درسته؟بعد چند ثانیه تماس شروع شد و صدای خنده های پسر از پشت خط شنیده شد
اخم کمرنگی کرد و با اقتدار لب زد
"چی میخوای؟"
مرد پشت خط اهی کشید و جواب داد
"منظورت چیه؟"از تن صدای پسر میشد فهمید سن زیادی در مقابل لوویس نداره
و اما لوویس..
عصبی بود از اینکه چطور بازیچه ی دستای یه پسر بچه شدهنگاهی به اطرافش انداخت و با حرص زمزمه کرد
"در قبال این اطلاعات چی میخوای؟پول؟"
"پول؟خوبه!"
"چقدر؟"پسر نچی کرد و لب هاشو به تلفن نزدیک تر کرد
"پشت تلفن نمیشه.باید ببینیم همو..شاید در قبال اطلاعات بیشتر پول بیشتری هم بگیرم درسته؟"
لوویس پول داشت
پول زیادی هم داشتاونپولایی که تماما از سلاخی کردن دیگران بدست می اورد مطمعنا براش سود خوب داشت و باعث دسترسی لوویس به ثروت و پول زیادی میشد
دندون هاشو عصبی روی هم کشید و از پشت دندون غرید
"مکانو بگو"پسر با لحن جدیِ جدیدی لب زد
"برات لوکیشنو با زمانو میفرستم با دلار بیا"
مرد فحشی زیر لب نثار پسر کرد و قطع کرد
بعد چند ثانیه پیامی به گوشیش ارسال شد از طرف شخصی به اسم -yg- .اخم کمرنگی بین ابرو هاش جا خشک کرد
کسیو به این اسم سیو نداشت
روی پیام فشرد و وقتی با مکالمه ی قدیمی با پسر مواجه شد برای چند ثانیه تمام راه های تنفسیش بسته شدمطمعن بود که شماره پسر رو سیو نکرده بود و این چیزیو جز اینکه گوشیش توسط پسر هک شده نشون نمیداد.
شاید زمانش رسیده بود که کمی لوویس بترسه و منتظر نمایشِ پسر بشینهنمایش؟
یونگی توی نمایش دادن و بازی کردن با عروسک های نمایشی واقعا خبره بود و لوویس یا باید یکبار برای همیشه اونو متوقف میکرد و خودش رو از شر نمایشنامه پسر خلاص میکرد، یا باید خودش قربانی سکانس های نوشته شده، توسط پسر میشد.
یونگی نمایش گردون خوبی بود و یه چیزیو خوب میدونست.
YOU ARE READING
𝑡𝑟𝑢𝑠𝑡 𝑚𝑒/𝑣𝑘𝑜𝑜𝑘
Romance𝑐𝑜𝑣𝑒𝑟 𝑏𝑦:_𝑠𝑖𝑚𝑖𝑙𝑖𝑛𝑔_ .Ongoing. 𝑠𝑢𝑚𝑚𝑎𝑟𝑦: تهیونگی که افسردگی بعد فوت مادربزرگش به سراغش میاد مهم تر بود یا هوسوکی که تصمیم به اتمام زندگیش گرفته بود؟ نامجون باید به داد کدوم یک میرسید اوردن یه روانشناش واقعا ایدهی خوبی بود؟ سرنوش...