𝑖 𝑐𝑎𝑛'𝑡_13

245 56 91
                                    

"من نمیتونم"

با صدای تحلیل رفته یونگی بیشتر توی افکارش غرق شد و به صحنه ی روبرو زل زد

_خود حروم زادش بود میدونستم
کوک چونه‌اش رو خاروند و زمزمه کرد

+جنازه رو چیکار کرده؟
_سوزوندش

کوک گیج پلک زد و به منظور تایید سرشو تکون داد
تازه منظور یونگیو از یه چیز خفن فهمیده بود

+پس کی به پلیس خبر داد؟
یونگی سرشو به طرفین تکون داد و بعد به صحنه روبرو اشاره کرد

_کسی خبر نداده...اونجارو میبینی؟
کوک با انزجار سرشو تکون داد

_اسلحه هاشو به همراه لباس خونیه مقتول رو اونجا پیدا کردن و قبل اینکه بتونه فرار کنه با دوربین های مداربسته پیداش کردن

+نامزد مقتوله چی؟
_خبری ازش ندارم

کوک سرشو تکون داد و شونه ای بالا انداخت
+آدام نباید کورکورانه با مسئله برخورد میکرد...شاید مشکلش فقط همین بود

_مایا با لیو به آدام خیانت کرده بود...ادام حق داشت..فقط توی عصبانیت تصمیم گرفت.‌..شاید منم اگه بیشتر خونه ی چان میمونم میزدم دختره رو ناکار میکردم

حرفشو با خنده‌ی تلخی به پایان رسوند
کوک برای تغیر جو بوجود اومده کلافه دستشو به سمت کنترل برد و با فشردن یه دکمه کانالو عوض کرد و همون لحضه صدای اعتراض یونگی بلند شد

+اه قسمت اخرش بود..بزن همون کانال
کوک پاهاشو به زمین کوبوند و مخالفت کرد
_همه اخرش مردن

یونگی با فرو کردن تکه پاپ کورن ظرف شیشه ای رو روی میز روبرو تلویزیون گذاشت و با مطمعن پلک زد

+همه نمردن..فقط لئو مرد...امیلی و مایا زندن
_زنده بودن صرفا نفس کشیدن نیست...امیلی عاشق لئو بود و ب-

+آدام هم شوهرش بود و هم بابای بچش..
_اما بعدش تبدیل به یه ادم وحشی شد..بگذریم..فیلم‌ ناراحت کننده ای بود

+درسته
کوک دستشو به ظرف شیشه ای که از پفیلا پر شده بود رسوند و با برداشتن چند پفیلا اونارو به دهنش نزدیک کرد و با یه حرکت تموم اونهارو زیر دندون خرد کرد و با دهن پر به حرف اومد

_درک نمیک-
حرفشو با به صدا در اومدن زنگ موبایلش ناتموم گذاشت

دستش که بخاطر پفیلا کثیف شده بود رو چندبار روی مبل کشید تا تمیزش کنه و به قیافه‌ی یونگی که داشت کلمات وات ده فاک رو فریاد میزد توجهی نکرد
دستشو به گوشیش رسوند و با دیدن شماره‌ی ناشناس برای جواب دادن یکم تردید داشت

انگشتو روی ایکون سبز فشرد و بعد شنیدن صدای بم اشنایی اونور خط،بی اختیار از مبل بلند شد

𝑡𝑟𝑢𝑠𝑡 𝑚𝑒/𝑣𝑘𝑜𝑜𝑘Onde histórias criam vida. Descubra agora