𝑏𝑙𝑢𝑒𝑏𝑒𝑟𝑟𝑦?_21

207 50 31
                                    

"بلوبری؟"
*ادیت نشده

ووت یادتون نره:>

_پسرت!
نگاهی به صورت جدی و مصمم لوویس کرد
و تکخنده ی عصبی کرد
+پ..پسرم؟

_توباید بهتر از ما یونگیو بشناسی اقای مین

کیونگ بی اختیار چرخشی به چشم هاش داد و اخم کمرنگی بین ابروهاش جا خشک کرد
+من حتی نمیدونم اون الان کجاست!اصن اون..اون چه ربطی به این ماجرا داره؟

مرد روی میز کوبید و فریادی کرکننده کشید
+ربطش اطلاعات کوفتی ماعه..تو تنها کاری که باید بکنی دادن ادرس اون عوضیه.بقیش به تو مربوط نمیشه..باشه؟

کیونگ پوزخندی زد و سرشو نزدیک تر کرد
_واقعا احمقی اگه فکر کردی قراره ادرسشو بهت بدم و احمق تری اگه فکر کردی از صدای نکرت میترسم لوویس.

پوز خند صدا دار دیگه ای زد و به مرد هایی که روبروی در ایستاده بودن اشاره کرد
_الانم بهشون میگی تن گندشونو از جلوی در بردارنو بزارن برم من کارای مهم تری از شنیدم قلدر بازیات برای این جوجه ها دارم.

لبشو نزدیک تر کرد و با تن صدای پایینی زمزه کرد
_دفعه بعد که خواستی صداتو بال-
حرف کیونگ همزمان با سیلی که روی گونش نشونده شد و صدای سوت کشیدن گوشش، قطع شد
زبونی به گوشه لبش زد و خنده عصبی کرد
لوویس با نگاه عصبی به گونه ی سرخ شده ی مرد چشم دوخته بودم

+جرعتشو داری صورتتو بلند کن و ادامه ی حرف های مزخرفتو بزن.قول میدم انقدر میتونم بزنمت که قدرت شنواییتو از دست بدی مین

این بود..روی وحشی لوویس همین بود
لوویس پوزخند پررنگی زد و ادامه داد
_یه روزی پسرتو پیدا میکنم کنار قبر خودت دفنش میکنم حرومزاده

کیونگ سری به تاسف و اروم خندید
+یونگی طوری کل باند مزخرفتو اطلاعاتشو توی مشتش گرفته که کونت داره میسوزه بدبخت

مرد به طرف کیونگ حمله ور شد و از یقیه‌ش گرفت
_بهت گفتم دهنتو ببند عوضی

flash back

دست هاشو توی جیب کتش فرو برد و با دست دیگش گره ی خفه کننده ی کراوات دور گردنشو کمی شل کرد
با نزدیک شدن افرادی با روپوش های سفید که رد سرخی خون به خوبی روی اونها مشخص بود ، پوزخند کمرنگی زد
_تموم شد؟

مرد ریز جثه سری تکون داد
+بله همه کارا انجام شدن

لوویس هومی کشید و نگاهشو بین اسکلت های اوار شده ی ساختمونِ فرو ریخته شده چرخوند
_چیزیو که از قلم ننداختین؟
+نه همه چیز مو به مو انجام شد.
_بلوبری ها؟
+انجام شدن اقا‌.
مرد نگاهشو به ماشینی که داشت نزدیک میشد داد و بدون برداشتن نگاه، خطاب به دو مرد گفت
_گفتی همینجا میان دنبالشون؟
+بله.با یه ون سفید و-

𝑡𝑟𝑢𝑠𝑡 𝑚𝑒/𝑣𝑘𝑜𝑜𝑘Où les histoires vivent. Découvrez maintenant