:عاااه هیونگ نکن!
-بذار ببینم...تکون نخور
معترض سرش رو به پیش کشید
جدی سرش رو برگردوند و به مرد بزرگتر خیره شد
:نکن اذیتم میکنه!
تسلیم شد و دستش رو عقب کشید
-باشه باشه...
از پشت مرد جوان تر بلند شد و به سمت چمدان بزرگش حرکت کرد
امگای جوان روی تخت به کمر افتاد و صدای نفس عمیقش رو به گوش آلفا رسوند رسوند
همون طور که نیم نگاهش رو از روی شکم به مردی که روی چمدونش خم شده، انداخته بود، اعلام کرد
:این تخت و امتحان کردی هیونگ؟ جدید ترین مدلش رو سه هفتهٔ پیش سفارش دادم
عاااه...واقعا خوبه!
-میخوای هتل و نگه داری؟
نگاهش رو به سقف نقاشی شده و نورهای مخفی انداخت
آرام و با لحنی جدی اعلام کرد
:نگهش میدارم...در هر حال...فکر نمیکنم دلم بخواد که دیگه وکالت و ادامه بدم
سوهو همون طور که پشت به سهون پیراهن کشیده بود تا به سمت حمام بره، اعلام کرد
-برات سخته اما...خوبه....فقط برای تو و هایدی خرید کردم...میتونی از تو چمدون برشون داری تا من از حمام بیام
امگا به سرعت همراه با رایحهٔ سرخوشی، از جا بلند شد و به سمت چمدان بزرگ باز شده رفت و روی زمین نشست
سوهو قبل از اونکه به طور کامل وارد فضای مستر اتاق بشه، نیشخندی زد و زمزمه کرد
-تو همینطور ارباب کیم و دیوانه کردی دونسنگ اما روشت برای انتقام گرفتن ازش، زیادی جذاب و سرگرم کنندس!
:بذار ارباب کیم روشهای جدید اوه سهون رو ببینه! این به شدت برام تحسین برانگیزه!
-تحسین برانگیز برای خودت؟
:همین که برای خودم خوب باشم، کافیه! من نیازی به تایید بقیه ندارم هیونگ!
-تو میتونی هرکاری که میخوای بکنی...هیچ کس...هیچ کس اجازه وحتی جرعت سد شدن در راه تو رو نداره!
بی اونکه به سمت مرد برگرده پوزخندی زد و بعد از شنیدن صدای بسته شدن درب حمام، همون طور که خیره به وسایل گرون قیمت و باشکوه در چمدان بود، اعلام کرد
:کیمسوهو...فکر کردی من کارهای تو رو فراموش میکنم؟!
^چهارسالقبل^
-سهون!
به سرعت برگشت
: بله سوهو؟؟
یک قدم محکم به سمت پسر جوان تر برداشت
-این مسخره بازی و همینجا تمومش میکنی!
سرش رو با کلافگی تکون داد و نزدیک تر ایستاد
آلفا دست به کمر زد و تار موهای روی پیشانی ریختش رو با تکون دادن گردنش کنار کشید
-اوه سهون...من کار درست و انجام دادم! من نخواستم تو پا به آتیشی بذاری که خودم حتی نمیتونم جلوی سوختن تنم و بگیرم!
مشت محکمی به شانهٔ سمت راست مرد زد و فریاد کشید
:خودت میای برای بحث... خودت اعتراض میکنی برای وضعی که براش اسمی نداریم!
خودت میخوای تکلیفمو روشن کنم...خودت میخوای بگم...تو خودت،تو خودت خواستی مثل یه پناهگاه باشی...تو خودت بهم گفتی
گفتی پشتمی،مثل یه برادر؟ یه همراه؟اسمت چیه؟؟ کجا بودی وقتی من جنگیدم باهاش؟
من با خودم جنگیدم!
مرد سرش رو به راست برگردوند و دستی لای موهای لختش کشید
سعی میکرد در منطقی ترین حالت، بتونه دونسنگش رو آروم کنه
چطور به این پسر در هیت فرورفته میفهموند که همه همکاریش با رئیس کیم برای نزدیک تر شدن و جمع کردن بهتر حواسشه؟!
میدونست نباید مدارک شخصی سهون رو برای کیم میفرستاد یا حتی این موضوع که میدونست ارباب کیم همیشه به دنبال سهون،مخفیانه میگرده و به روی امگا نیاورده بود، رو ازش پنهان میکرد اما هیچ چاره ای برای بهتر کردن اوضاع نداشت جز صبوری کردن
با نشستن پسر امگا روی زمین و پخش شدن لحن دردمند ِ همراه با ضعفش، توجهش به سرعت سمت پسر جلب شد
:کیم سوهو ؟؟ من یه احمق نیستم! تو اگه واقعا وجود و آرامش من برات مهم بود... هرگز... هرگز پا به اون کارخونه کوفتی نمیذاشتی...من بهت گفتم اون مرتیکه سو استفادهگر میخواست چه بلایی سرم بیاره... تو دیدی من تو یه جمع کثیف...بیهوش افتادم و عطر و خیسی مشروب تمام بدنمو به گه کشید و باز هم باهاش همکاری کردی؟؟؟
به درک که اون دستگاهها خراب میشن....تو واقعا طرف کی هیونگ هان؟؟...من لعنتی حتی وسط حرفم بیاختیار هیونگ صدات میزنم!!همه حق دارن اما من نه؟؟ارباب کیم حق داره...رئیس کیم حق داره....حق من چیه؟؟ هربار تجاوز؟ هر بار خفت؟!
به سختی سرش رو بلند کرد و صورت قرمز و خیس از عرق شدش رو به رخ مردی که حالا به وضوح نگران شده بود کشید
:هییی...ونگ....نمیشه...نمیتونم تحمل کنم.... این...این یه هیت دردناکه!
روی زمین کنار پسر نشست
-داری وضع منم خراب میکنی امگای لعنتی.... میرم تا وسیلههات رو برات بفرستن...این هتل کوفتیت...همه جور وسیله سکس داره!! ^
![](https://img.wattpad.com/cover/294953059-288-k648435.jpg)
YOU ARE READING
𝑭𝒊𝒄𝒕𝒊𝒐𝒏 ➪ Revenir---Kaihun Version
Romance◈𝑭𝒊𝒄𝒕𝒊𝒐𝒏 ➪ #Revenir 𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆 ➪ Kaihun 𝑮𝒆𝒏𝒓𝒆 ➪ Romance, Angst , Smut , Omegaverse امگا آلفا پس چرا من رایحهٔ سکس و حس نمیکنم؟! تو من ما میدونیم نتیجهٔ عشقی که به تنفر تبدیل شده چیه؟؟ چند سالم بود؟ من و شبیه کی دیدی؟! چه شباهتی بین...