تغییرات سیستم یافت نشد<<
تغییرات دچار اشکال شده، تغییر یافت نشد.
_____________________________________________
جونگین کامل میدونست که داره چکار میکنه. وادار کردن هیونجین به اینکه باهاش باشه بیشتر از اینکه کاری از سر هوس بوده باشه، یک روش و تکنیک برای قدم بعدی نقشهای بود که از لحظهای که هیونجین رو دیده بود توی مغزش در حال شکل گرفتن بود.
اون آزاد، به طرز عجیبی خوش قیافه و به اندازه کافه سادهلوح و احمق بود که برای جونگین حکم بلیط خروج از اینجا رو داشته باشه.
خدا میدونست چقدر دلش میخواست صورت بی نقصش رو برای اینکه باور کرده بود اون یک بچهی معصومه که بیگناه توی زندان افتاده نابود کنه.
واقعا ناامید کننده بود که هیونجین چقدر سریع و آسون توی دامش افتاده بود. اگر به خاطر درست پیش رفتن نقشهش خوشحال نبود، میتونست حس کنه بهش توهین شده به خاطر اون همه نقشهای که طراحی کرده بود تا اگر این اولی درست نکرد اون هارو اجرا کنه.
ولی همه چیز داشت خوب جلو میرفت و حالا داشت دکمههای پیراهن هیونجین رو آروم باز میکرد و تماشاش میکرد که به سینک چسبیده بود و کم کم دستش راهش رو از زیر هودیای که برای خودش بود به قفسه سینهی ورزیدهی جونگین، که حاصل تمرینهای خستگی ناپذیرش با چان بود، پیدا کرده بود.
از اینکه کسی اینطور لمسش کنه احساس ناراحتی نمیکرد درواقع برعکس حس میکرد ولی چیزی نبود که به خاطرش عقل و هوشش رو از دست بده. نه مثل هیونجین.
" لعنتی... فکر نمیکردم اینقدر عضلانی باشی... خیلی جذابه..."
جونگین برای بیشتر نقش بازی کردن سرش رو عقب برد و رنگی که روی موهاش بود رو روی زمین سفید دستشویی ریخت.
ولی الان کی اهمیت میداد؟
رنگ کردن موهاش دلیل اصلیای نبود که به اینجا اومده بود اما به نظرش میشد یک تفریح حسابش کرد.
حرف از تفریح شد، هیونجین با دیدن جونگینی که گردنش رو عقب برده خودش رو جلو کشید و شروع به بوسیدن گردنشکردن. جونگین تمام تلاشش رو کرد تا حواسش رو جمع باز کردن دکمههای پیراهن هیونجین بکنه اما نمیتونست و به نظر برای هیونجین هم خیلی مهم نبود که تمام صورتش رو داشت رنگی میکرد.
جونگین اونقدر علاقهای به این کار نداشت اما خودش رو کنترل میکرد. هیونجین دستهاش رو از پاهای جونگین برداشت و اخرین دکمههای پیراهنش رو خودش باز کرد چون میدونست پسر با دستهای دستبند زدهش توانایی این کار رو نداره. با دراوردن پیراهن و نشون دادن بدن عضلانیش، چشمهای جونگین سریعا چیزی توی جیب جلویی شلوارش دید.
YOU ARE READING
Divergent ChessBoard ✓
Mystery / Thrillerجونگین شیفتهی کنترل و برنامه ریزیه. شیفتهی بازی. اون عاشق شطرنجه. برای کسی مثل اون، دنیا چیزی به جز یه صفحهی شطرنج نیست؛صفحهای که هر مهرهاش دقیقا جایی قرار میگیره که اون میخواد. ولی خیلی وقتها، شطرنج باز نمیدونه که خودشهم نقش مهرهی توی بازی...